پيام نوروزی ف. م. سخن
خطاب به آقای خامنهای
رسم است که در آغاز سال نو، رهبر کشور برای ملت خود پيام بفرستد و تاکنون ديده نشده است که کسی از آحاد ملت، پشت دوربين تلويزيون يا ميکروفون راديو قرار بگيرد و برای رهبرش پيام بفرستد. ما طنزنويسان چون کارهايمان عجيب غريب است و نمی توانيم مثل آدم های معمولی زندگی کنيم، شايد روزگاری اين سنت يک سويه را بر هم زنيم و زمانی برسد که پشت دوربين و ميکرفون قرار بگيريم و برای رهبرمان پيام بفرستيم.
تا آن موقع، و پيش از دست يابی به امواج راديو تلويزيونی عجالتاً از طريق اينترنت اقدام به اين کار می کنيم. درست است که مخاطب چند ده ميليونی نخواهيم داشت و تنها چند صد نفر پيام ما را خواهند خواند اما اعتماد به نفس مان را از دست نمی دهيم و کار خودمان را دنبال می کنيم. البته چون ما رهبر کشور نيستيم و انواع و اقسام مشاوران و نويسندگان در اختيار نداريم، پيام مان کمی آماتوری خواهد بود که به بزرگی خودتان می بخشيد. برای تجسم صحنه، يک فرد مو مشکی با مقدار زيادی اضافه وزن (مثل اضافه وزن آقای ابطحی) را در نظر بياوريد که پيراهن زرد قناری به تن دارد و پشت سرش پنج عدد پرچم سه رنگ ايران ديده می شود. در پيش زمينه هم يک عدد تنگ ماهی قرار دارد همراه با چند شاخه گل خوشرنگ که فضا را تلطيف می کند. اين شما، و اين پيام سال نوی ما خطاب به رهبر انقلاب حضرت آيت الله خامنه ای:
جناب
آقای خامنه ای سلام عليکم.
وقتی سال تحويل شد، جناب عالی را در حال خواندن پيام نوروزی خطاب به ملت ايران در کانال يک سيما مشاهده کردم. چون مطمئن بودم که پيام جناب عالی حاوی صد و بيست کلمه ی "دشمن"، صد و ده کلمه ی "طاغوت"، صد کلمه ی "پيروزی هسته ای"، نود کلمه ی "رژيم اشغالگر قدس"، هشتاد کلمه ی "فلسطين"، هفتاد کلمه ی "لبنان"، شصت کلمه ی "نوار غزه"، پنجاه کلمه ی "بدخواهان"، چهل کلمه ی "توطئه گران"، سی کلمه ی "متجاوزان"، و ده ها کلمه ی مشابه اين کلمات خواهد بود، دکمه ريموت کنترل را فشار دادم و به کانال دو رفتم که در آن جا نيز چهره ی نورانی سرکار را ديدم. در کانال سه هم شما بوديد. در کانال چهار هم؛ در کانال پنج هم؛ در کانال خبر هم؛ فقط در کانال قرآن يادشان رفته بود که شما را سوئيچ کنند و داشتند قرائت يکی از آيات خداوند را پخش می کردند که البته در جايی که جناب عالی سخن می گوييد خطای بزرگی است که آيه ی خداوند پخش شود و به يقين آن ها هم چند ثانيه بعد تصوير شما را روی آنتن فرستادند.
باری، با ديدن تصاوير پی در پی شما، به ياد پيام های نوروزی محمدرضا پهلوی افتادم که ايشان البته امکانات شما را نداشت و تصويرش فقط روی دو کانال تلويزيونی پخش می شد، و بعد ياد رضا شاه پهلوی افتادم که ايشان اصلا تلويزيون نداشت و جايی هم نخوانده ام که آيا پيام نوروزی اش روی بی سيم پهلوی می رفت يا نمی رفت. ياد چند نفر ديگر هم افتادم مثلا مرحوم اريش هونکر در آلمان شرقی که او هم به مناسبت های مختلف برای مردم اش پيام می فرستاد و از پيروزی های پی در پی و توطئه های دشمن و خباثت های امپرياليسم به سرکردگی آمريکا سخن می گفت. ياد چائوشسکو و حتی فيدل کاسترو افتادم که اين آخری می توانست چهار پنج ساعت بلاوقفه حرف بزند و مردمِ کف کرده از سخنرانی او، برايش کف بزنند.
ببخشيد، يادم رفت بگويم چرا ياد اين ها افتادم. ياد اين ها افتادم چون وقتی پيام می فرستادند، مثل جنابعالی، قيافه ی کاملا حق به جانب داشتند، کاملا پيروز و برتر به نظر می رسيدند، کاملا خونسرد بودند، مثل اين که دنيا در کف دست شان بود، با اعتماد به نفس کامل سخن می گفتند، راجع به اهداف و پيروزی ها چنان حرف می زدند که انگار در ميدان فردوسی سوار تاکسی شده اند و تا ده دقيقه ی ديگر بدون هيچ مشکلی به ميدان انقلاب می رسند، راجع به شکست دشمن چنان مطمئن بودند که انگار حسين رضازاده قرار است سبد خريد مامانش را بلند کند و از همه مهم تر اين که چهره ی همه شان نورانی بود.
بعد کمی برای شما ناراحت شدم چون ياد سرنوشت محمدرضا و رضا شاه و هونکر و چائوشسکو افتادم و آخری هم که، کوبايی ها از سواحل فلوريدا تا سواحل خود کوبا لعن و نفرين اش می کنند و مرگ اش را از خداوند خواستارند (البته گول تشييع جنازه ی با شکوهی که بعد از مرگ ايشان در هاوانا برگزار خواهد شد نخوريد؛ آن ها هم مثل ما در دل شان نفرين می کنند بعد زير تابوت را می گيرند و توی سرشان می زنند).
گفتم پيش از اين که کار شما به چنين جاهای فجيعی برسد، پيامی برای تان ارسال کنم شايد کمی در روش های تان تجديد نظر کنيد تا خدای نکرده آن چه بر سر اين رهبرانِ "خودمحبوب پندار" آمد بر سر شما نيايد. راست اش اگر شما اديب نبوديد و فارسی را دوست نمی داشتيد و به زبان و فرهنگ کشورتان احترام قائل نمی شديد اين ها را برای تان نمی نوشتم چون می دانم ادب فارسی و زبان فارسی و فرهنگ ايرانی، دل سنگ را هم نرم می کند، پس اميد اين که لطافت اين زبان و فرهنگ باعث نرمی دل جناب عالی شود هنوز وجود دارد و اميد است که چنين باشد.
جناب آقای خامنه ای
جنابعالی در پيام نوروزی تان فرموديد که ملت ايران بايد در مقابل زورگويی و زورگيری ايستادگی کند. بسيار فرمايش خوبی فرموديد. فقط موضوع اينجاست که ما وقتی در مقابل زورگويی و زورگيری ايستادگی می کنيم، يک عده از ماموران جنابعالی پدر آدم را در می آورند.
به عنوان مثال عده ای دانشجو در مقابل زورگويی و زورگيری حکومت شما ايستادگی می کنند. ايستادگی شان هم نه خشن است، نه مسلحانه، نه همراه با فحش و فضيحت. می آيند يک جا جمع می شوند و حرف دل شان را می زنند. مثلا به زبان فارسی سليس، با کلمات خيلی روشن، در حياط دانشگاه می گويند ما ولايت فقيه نمی خواهيم. آن وقت به خاطر همين دو کلمه، ماموران شما می ريزند، آن ها را می گيرند، آن ها را می زنند، آن ها را به زندان می بَرَند، آن ها را تحت فشار قرار می دهند، از آن ها اعتراف می گيرند که وابسته به آمريکا و اسرائيل اند، بعد، وقتی دادگاه برای شان قرار وثيقه صادر می کند، آن ها را هم چنان در زندان نگه می دارند و آزادشان نمی کنند، آن هم نه يک ماه، نه دو ماه، بل که نزديک به يک سال. آن وقت شما می گوييد در مقابل زورگويی و زورگيری ايستادگی کنيد! آخر چه جوری؟! شما خودتان طاقت می آورديد در زمان شاه چنين با شما رفتار کنند؟ هم سلولی تان آقای اسدی خاطرات خود را با شما در سلول تان نوشته است. انصافا اين جوری با شما رفتار می کردند؟ تازه شما برانداز بوديد و به گروه های اسلامی مسلح و غيرمسلح وابسته بوديد و می خواستيد رژيم شاه را به طور برنامه ريزی شده سرنگون کنيد. دانشجويان ما هيچ يک از اين کار ها را هم که نکرده اند و نمی کنند.
اين ها به کنار، دادگاه شما، برای يک دانشجوی دريند که پدر ندارد و خودش سرپرست خانواده است، قرار سيصد ميليون تومانی صادر کرده است! قربان، مگر شهرام جزايری را می خواهيد به مرخصی بفرستيد که قرار سيصد ميليونی صادر می کنيد؟ اصلا قضات شما می دانند سيصد ميليون يعنی چه؟ آقای کريمی يک دانشجوست نه سرمايه دار. شما که قاتل و قاچاقچی را با چند ميليون وثيقه آزاد می کنيد چرا نوبت به دانشجو و روزنامه نگار که می رسد وثيقه های تان چند صد ميليون تومانی می شود؟ مگر دانشجو و روزنامه نگار و فعال سياسی و اجتماعی سر گنج نشسته اند؟
ممکن است بگوييد من چه کاره ام که اين ها را از من می خواهيد؛ برويد به قوه ی قضائيه شکايت کنيد. اتفاقا سوال ما هم همين است که جناب عالی در اين مملکت چه کاره ايد؟ اصلا نقش و وظيفه ی شما چيست و چه می کنيد؟ چرا مردم کاسه کوزه ها را سر جناب عالی می شکنند؟ آيا در قانون اساسی ماده ای وجود دارد که به شما اجازه بدهد فرمانی صادر کنيد تا ماموران تان يک شبه در ِ ده ها روزنامه را تخته کنند؟ فرمانی صادر کنيد که مثلا دانشمندان به فعاليت های شان برای به دست آوردن انرژی هسته ای ادامه بدهند؟ فرمانی صادر کنيد که مثلا همين دانشمندان کار خود را متوقف کنند؟ فرمانی صادر کنيد که سردار زارعی را بگيرند؟ فرمانی صادر کنيد که ايشان را به قيد وثيقه آزاد کنند؟ فرمانی صادر کنيد که دادگاه ايشان بی سر و صدا برگزار شود؟ خلاصه کنم آيا در قانون اساسی ماده ای وجود دارد که جنابعالی بتوانيد بر اساس آن فرمان صادر کنيد و رئيس قوه ی مجريه و مقننه و قضائيه، و نيز فرماندهان نيروهای مسلح، جملگی اطاعت کنند؟ اين قدرت چيست که شما داريد و چه کسی آن را به شما تفويض کرده است؟ مگر زبان ام لال شما خداييد؟ يا باز هم زبان ام لال مثل شاه سابق سايه ی خداييد؟ گيرم جناب عالی، انسانِ معقول و وارسته، که در حد معين از اين قدرت استفاده می کنيد، آيا فکر کرده ايد که اگر فردا اين قدرت دست يک آدم ديوانه بيفتد چه بر سر اين کشور می آيد؟ مثلا شما اگر بگوييد سيد حسن نصرالله سيصد موشک به سمت اسرائيل شليک کند، ده دقيقه طول نخواهد کشيد که اين موشک ها پرتاب خواهد شد. فکر نمی کنيد اين قدرت کمی زيادی و تمرکزش در دست حضرت عالی يا جانشين تان خطرناک باشد؟ توجه داشته باشيد، که اگر تمام ملت ايران و کل دولت و مجلس و غيره هم جمع شوند، نمی توانند جلوی فرمان جناب عالی را بگيرند.
شما امسال را سال نوآوری و شکوفايی اعلام کرديد. ما سال هاست که با نوآوری و شکوفايی زندگی می کنيم و احتمالا جناب عالی دير خبر شده ايد. مثلا پدر يک خانواده با نوآوری های بسيار توانسته است دويست و پنجاه هزار تومان درآمد را با هفتصد هزار تومان هزينه سر به سر کند. نوآوری های مادر خانواده هم در مديريت اقتصادی منزل کم از پدر خانواده نيست و بيشتر به معجزه شبيه است.
در زمينه ی فرهنگ نيز همگی در حال نوآوری هستيم و اين نوآوری باعث شکوفايی ما شده است. مثلا طی ۲۵ سال گذشته در حذف و خودسانسوری، به پله های بلند ترقی رسيده ايم. شما تصور بفرماييد مترجم کتاب روسپيان غمگين مارکز، چه قدر به مغزش فشار آورده تا با نوآوری کلمه ی دلبرکان را به جای روسپيان بنشاند تا مجوز انتشار از وزارت ارشاد بگيرد؟ يا نويسنده ی کتاب "شب شراب" - که بر گرفته از بيت شب شراب نيرزد به بامداد خمار است - چقدر نوآوری کرده تا سه نقطه از شراب بيندازد و آن را به "سراب" تبديل کند تا خواننده ی تيزهوش خودش با ربط دادن اين به آن و آن به اين، به بيت اصلی برسد و مفهوم را درک کند؟ يا ناشر آثار لنين چقدر نوآوری داشته که بر روی جلد کتاب اش و در کنار عکس جناب لنين، اين جمله را آورده که "چاپ يک نوبت (دوره آثار) صرفاً جهت فراهم کردن زمينه تحقيق و بررسی بيشتر است. لاغير." و توانسته با اين نوآوری جالب، مجوز چاپ برای کتاب اش بگيرد؟
ديگر از روزنامه نگاران و دبيران و سردبيران نشريات چيزی نمی گويم که برای باقی ماندن و تعطيل نشدن نشريه شان چه بالانس های نوآورانه که نمی زنند. تازه با اين وجود بلافاصله بعد از انتخابات مهندسی ساز هشتم، دستور توقيف ۹ نشريه فرهنگی و سينمايی صادر شده است. حال به دستور جناب عالی، برای اين که زندگی، بهتر پيش برود، امسال باز به نوآوری های جديدتری دست خواهيم زد.
جناب آقای خامنه ای
مردم معتقدند با رهبر يک کشور نبايد حرف زد چون کار رهبر شنيدن نيست بل که حرف زدن است. معتقدند چون رهبران دائما در حال حرف زدن اند و صدای خودشان در گوش خودشان می پيچد اصلا صدای ديگران را نمی شنوند. بدتر از آن به خاطر اين که دائم در حال حرف زدن اند، زياد فکر نمی کنند. و از همه ی اين ها بدتر اين که کسی را جز خودشان آدم به حساب نمی آورند. بنده هم احتمال می دهم چنين باشد اما باز راه سخن گفتن را بسته نمی بينم و به تنها کاری هم که معتقدم همين گفتن و نوشتن است. پس می گويم و می نويسم و اميد دارم شما هم در سال جديد در کارتان نوآوری داشته باشيد. نوآوری داشته باشيد و فرمان آزادی دانشجويان دربند را صادر کنيد. نوآوری داشته باشيد، و به ماموران تان در زندان ها فرمان بدهيد هيچ کس را شکنجه نکنند. نوآوری داشته باشيد، و جلوی نشر مطبوعات و کتاب را نگيريد. نوآوری داشته باشيد، و صدای معترضان را بشنويد. همين چند کار ِ کوچک را هم که در سال ۱۳۸۷ انجام دهيد، شکوفايی واقعی ايران آغاز خواهد شد و هم شما و هم ما به خواسته مان خواهيم رسيد. ان شاء الله که چنين شود.
کشکول خبری هفته (۳۲) از وبلاگ نويسنده:
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد: (توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد) |
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |