1387، سال ميراث های طبيعی و فرهنگي ايران
اميل ايمانی
به استناد آنچه در «انسيکلوپدی جهانی» آمده، اصطلاح «قتل عام فرهنگي» در مورد تخريب عمدی ميراث های فرهنگي مردمان و ملت ها با مقاصد سياسی و نظامی به کار برده می شود. و جمهوری اسلامی ايران، از آغاز به قدرت رسيدن خود در 29 سال پيش، همواره درگير جدالی پيگير با مردم ايران و ميراث های فرهنگي آنان بوده است.
در طی اين مدت، افراطيون جمهوری اسلامی در فرصت های بيشمار کوشيده اند تا، به نام اسلام، ميراث های ايران پيش از اسلام را پاکسازی کنند. آنها، در ابتدا، عليه سال نوی ايرانی ـ که «نوروز» نام دارد ـ اعلام جنگ کردند و سپس به ديگر سنت ها و رسوم ايرانی حمله ور شدند. در سال 1979، مردی که دست راست خمينی محسوب می شد و آيت الله صادق خلخالی نام داشت، کوشيد تا با بولدوزر آرامگاه فردوسی، بزرگترين شاعر حماسی ايران، و نيز کاخ «پارسه» (يا «پرسپوليس» = تخت جمشيد) را ويران کند. خوشبختانه، به خاطر اقدام ميهن دوستان ايرانی که خواستار حفظ ميراث خود بودند و با ايستادن در مسير بولدوزرها آنها را متوقف کردند، ناکام شد و، به اين ترتيب، اين ميراث متعلق به کل بشريت از خطر انهدام نجات يافت.
جمهوری اسلامی ايران، که به شدت با همهء ميراث ها و باورهای غير اسلامی سر مخالفت دارد، همچنين کوشيده است تا بسياری از محوطه های تاريخی ماقبل اسلام، همچون پاسارگاد و تخت جمشيد را، که جزو مهمترين ميراث های بشريت محسوب می شوند، با ساختن سدی در منطقه ای ميان آنها به ويرانی بکشد. بدينسان، تخريب هولناک دو مجسمه بودا به دست طالبان افغانستان، در مقايسه با نقشه های نامتمدنانهء کنونی جمهوری اسلامی رنگ می بازد.
پاسارگاد و تخت جمشيد صرفاً مجموعه ای از ساخت های باستانی نبوده و نماد مادی احترام تاريخی بشريت به آزادی، تساهل، و گوناگونی به شمار می آيند. آرامگاه کوروش بزرگ، که 2500 سال است در ميان دشت پاسارگاد سر برافراشته، ساختمان ساده اما با شکوهی برای اين شاهنشاه مورد احترام همگان محسوب می شود. بسياری از ناظران نگران آنند که درياچهء سدی که در نزديکی پاسارگاد ساخته شده آرامگاه کوروش بزرگ را مورد تهديد جدی قرار داده است. و اين در حالی است که گزارش های متعددی که آژانس های خبری جمهوری اسلامی منتشر می شوند خلاف اين مطلب را مدعی هستند.
اين محوطه های باستانی منابعی غير قابل نبازسازی بوده و هر يک گنجينه ای از اطلاعات منحصر به فرد را در مورد پيشينه انسان در خود دارند. از دست رفتن اين محوطه های ارزشمند و بی جانشين برای هميشه ما را از درک ميراث های فرهنگي جهان، که ممکن است از هيچ راه ديگری شناخته نشوند، مسدود می سازد. ما به باستانشناسی به عنوان کوششی لازم و با اهميت نگاه می کنيم که می تواند اطلاعات لازم در راستای خودشناسی ما را برايمان فراهم آورده و به موفقيت های آيندهء انسان در زمينهء ادارهء زندگی خود و استفادهء بهينه از مواهب سياره ای که در آن ساکن هستيم کمک کند.
مردم سراسر جهان مفتون اعصار باستانی و رازهای نهفته در آن هستند. باستانشناسی آفرينندهء اعجاب، معما، شادمانی و غافلگيری است. در درون اغلب آدم ها نوعی کنجکاوی طبيعی برای بازشناسی گذشته انسان وجود دارد. ما خواهان آنيم که از اين گذشته اطلاعات بيشتری به دست آوريم، آن را بهتر درک کنيم، و از اين طريق در تجربهء ديگرباره آنها بکوشيم؛ و باستانشناسی يکی از راه های تحقق اين خواست ها است. اين ميراث ها گنجينه هايي محسوب می شوند که ساکنان گذشتهء زمين آنها را برای ما به جای گذارده اند. و، در اين ميان، فرهنگ و تاريخ باستانی ايران آنچنان غنی است که نمی توان به نقطه ای از آن به عنوان امری بی اهميت اشاره کرد. در نتيجه، ضرورت دارد که فهرستی از محوطه هايي که شايان توجه بيشتری هستند هرچه زودتر فراهم گردد.
براساس دلايل بالا، «کميته بين المللی برای نجات محوطه های باستانی دشت پاسارگاد» پيشنهاد کرده است که سال 2547 ايراني، که از بيستم ماه مارچ 2008 ميلادی آغاز می شود، «سال ميراث های فرهنگي و طبيعی ايران» خوانده شود. اين کميته همه ی شهروندان علاقمند را فرا خوانده است تا در شراکتی نوگرايانه، ريشه ای و عمومی، دست به دست هم داده و توجهات و تحقيقات را متوجه ميراث های فرهنگي ايران کنند. قصد و هدف اين کميته آن است که مردمان سراسر جهان با سرچشمه ها و دست آوردهای فرهنگ بشری آشنا شوند. آنها همچنين اميدوارند که اين اقدام موجب گردد که آگاهی عمومی نسبت به ضايعات فرهنگي ناشی از رفتارهای نامتناسب با ميراث های باستانی، و نيز فقيرسازی منابع باستانشناسی از طريق غارت محوطه ها و دزدی آثار باستانی و شراکت در تجارت غيرقانونی عتيقه در سطح بين المللی افزايش يابد، همانگونه که پی آمدهای جنگ خليج فارس در سال 2003 موجب افزايش آگاهی مردمان جهان نسبت به آسيب پذيری منابع باستانشناختی خاور ميانه شد.
الکساندر. اچ. جوفه، در مقاله ای، دربارهء مديريت باستانشناسی و آثار باستانی و حفظ محوطه ها، که در مجلهء مطالعات خاورنزديک (1999، جلد 56، شماره 2، صفحه 137) منتشر شده، چنين ملاحظه ای دارد:
«پرسش آن نيست که آيا مبارزه برای حفظ محوطه ها و منظره های باستانشناختی به شکست خواهد انجاميد يا نه؟ بلکه بايد پرسيد اين شکست با چه سرعت و چه وسعتی رخ خواهد داد؟ و آيا هنگامی که آخرين سد آبگيری شود، آخرين معدن گشوده گردد، و ساخت آخرين کارخانه يا بازار و يا مجموعهء آپارتمانی به پايان رسد، و هنگامی که به دور مشهورترين محوطه های باستانشناسی نرده بکشند و آنها را، تحت عنوان "زيباسازی" تبديل به پارک کنند، چند نفر متوجه اين تغييرات شده و نسبت به آن دلسوزی خواهند داشت؟ احتمالاً هيچ کس. و اين منظرهء اندوهناک جامعه و همگی ما خواهد بود».
بدينسان، نام گذاری سالی که در بهار 2008 آغاز شده و «سال ميراث های فرهنگی و طبيعی ايران» نام گرفته، تنها واقعه ای خاص ايرانيان نيست بلکه به ميراث بسيار ارزشمند همهء بشريت ـ يعنی، به من و شما و همه ی آيندگانمان ـ مربوط می شود. و اين حادثهء ارزشمند به شدت به حمايت ما نياز دارد. نسل های آينده بر از دست دادن اين يادگارهای زندهء اصالت انسان افسوس خواهند خورد و، لذا، سخت لازم است که دست های تخريب گر هر گونه آدم متعصبی از اين قلمرو ها کوتاه شود. پس برخيزيد، صدای خود را بلند کنيد، و در راستای حفظ آنچه که واقعا از آن خود شماست، آنچه را که در توان داريد انجام دهيد.
اميل ايمانی، زاده ايران و شهروند آمريکا، يک فعال هواخواه دموکراسی است که در ايالات متحده امريکا زندگی می کند. او روزنامه نگار، مترجم ادبی، رمان نويس و مقاله نويسی است که در راستای مبارزه ی مردم سرزمين اصلی اش ايران می نويسد و سخن می گويد. او، که پس از حدوث انقلاب اسلامی، بهمراه خانواده اش از ايران گريخت، دارای يک پايگاه اينترنتی در آدرس زير است:
برگرفته از سايت «انجمن باستانشناسان ايرانی، وابسته به مدرسه مطالعات خاوری و آفريقائی در لندن:
http://www.cais-soas.com/News/2008/March2008/18-03.htm
ترجمهء فارسی اين مقاله بوسيله سکولاريسم نو انچام يافته است.
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد: (توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد) |
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |