بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

13 دی 1385 ـ  3 ژانويه  2007

 

تضادهای درونی جامعه تحت الشعاع تضاد با امپریالیسم؟

م. اخگر

جامعه ايران درگیر دو تضاد عمده و اصلی است. از یک سو ارتجاع داخلی با دراختیار گرفتن تمامی کرسی های قدرت و اعمال سیاستهای اقتصادی دیکته شده از سوی صندوق بین المللی پول و بانک جهانی در سالهای اخیر موجب گسترش بی رویه واردات کالا و کاهش چشمگیر تولیدات داخلی، رشد بیکاری، رشد تورم، افزایش فشارهای کمرشکن اقتصادی بر توده های محروم جامعه، و گسترش بیش از پیش شکاف بین فقیر و غنی در کل کشور گردیده است و همزمان نیز تلاش می کند تا از طریق انسداد فضاهای سیاسی-اجتماعی، حمله به حقوق و آزادیهای دموکراتیک مانع از آشکار شدن پیامدهای این وضعیت در جامعه گردد. از سوی دیگر با توجه به تحولات اخیر در خاورمیانه و اجرای طرح خاورمیانه بزرگ در راستای گسترش نفوذ امپریالیسم بر منابع نفت و گاز منطقه و سیاستهای ماجراجویانه رژیم جمهوری اسلامی در ضدیت با اسرائیل، دستیابی ایران به انرژی هسته ای عملا کشور را در چنبره فشار نفس گیر امپریالیستها گرفتار ساخته است. در این شرایط سوال مطرح این است: کدام تضاد پیش برنده منافع اصلی مردم محروم جامعه ایران است؟ با توجه به شرایط اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، و فرهنگی ایران، کدام بخش از تضادها عمده و اصلی و کدام بخش فرعی است؟ و آیا اساسا می توان در شرایط کنونی این تضادها را- داخلي وخارجي - علی السویه فرض نموده و گرایشی هم سو نسبت به آنها در کل جامعه ایجاد نمود؟

از آنجا که رشد آتی جامعه ایران با گذار از این موقعیت بغرنج و نحوه حل این تضادها بستگی دارد، پاسخ به این پرسش باید بعنوان اصلی ترین وظیفه ملی و دموکراتیک نیروهای مترقی در دستور كار قرار گیرد.

این پرسشی است که بارها و بارها در تاریخ حیات سیاسی - اجتماعی ایران طرح گردیده و لیکن هیچگاه پاسخ درخوری از سوی نیروهای درگیر در قدرت به آن داده نشده است. امروز نیز بار دیگر نیروهای سیاسی مترقی و مردم ایران با توجه به شرایط فعلی و بویژه بحران ناشی از سیاستهای هسته ای رژیم حاکم  و امپریالیسم جهانی در موقعیت پاسخ دهی به این سوال قرار گرفته اند.

این نخستین بار نیست که ایران از سوی قدرت های بیگانه و امپریالیست ها مورد تهدید قرار می گیرد.  تاریخ ایران نمونه های فراوانی از تهدید و یا هجوم بیگانگان را با عناوین و بهانه های متفاوت در خود ثبت نموده است. در بررسی اکثر این موقعیت ها معمولا دو خصیصه بچشم می خورد؛ اول خارجی بودن عامل مهاجم که عملا امكان تقویت گرایش های ملی و گاه واپسگرایانه قومی را فراهم می سازد، دوم فراموشی یا کم بها دادن به تضادهای درونی جامعه در سایه عمده کردن تضاد با نیروهای بیگانه.

دوران انقلاب مشروطه دربرگیرنده رویدادهای فراوان و یکی از همین نمونه ها با ویژگیهای پيش گفته است که در اینجا يك بار ديگر با هدف توجه دادن به پیامدهای ناشی از نحوه پاسخ دهی به پرسش های مطروحه در زمینه تحقق تحولات بنیادین در جامعه ایران و از جمله سوال طرح شده در این مجال به اختصار به آن می پردازیم.

رحمان هاتفی در "انقلاب ناتمام: زمینه های سیاسی و اقتصادی انقلاب مشروطه ایران" می نویسد: "در خانه ملت (مجلس اول) نمایندگان طبقات و قشرها و گروههای متفاوت اجتماعی، به اقتضای طبیعت خود موضع گیری کرده بودند. تمامی اختلافات و جبهه بندی ها و ناسازگاری های سراسر جامعه در محدوده مجلس متبلور شده بود. نگاهی گذرا به ترکیب طبقاتی و منشا اجتماعی نمایندگان نخستین مجلس ایران، عمق اختلاف و تنوع شگفتی آور ایدئولوژی های حاکم بر این مجلس را فاش می کند....در این فضای ناهمرنگ و آمیخته به تضاد و ستیز، تندرهای انقلاب دائم در خروش بودند. برخورد آرا و عقاید به صورت امواج آگاهی و معرفت سیاسی در جامعه به ویژه در میان شهروندان ایران منعکس می شد. هریک از این عقاید و نظرات حاوی جهان بینی متمایزی بودند. تاثیر متقابل شور و التهاب سیاسی و حرکت های انقلابی از میان جامعه به مجلس می تافت و از مجلس به میان مردم بر می گشت و تصادم ها را دامن می زد....جنبش کارگری به تدریج قوام می یافت...روستاها که قرن ها قلعه محصور فئودالیسم شمرده می شدند، از تاثیر شهاب ها و غلیان های انقلاب برکنار نماندند. ابتدا در شمال و آن گاه درنواحی مرکزی و جنوبی ایران جنبش های ضد فئودالی برپا شد...مجلس اول نمی توانست از جاذبه این دگرگونی ها برکنار بماند. مجلس به نوعی هم به توده های بسیج شده الهام و ایده می داد و هم از آنها روحیه می گرفت. تا این هنگام مالکان لیبرال، روحانیون، عمده بورژوازی، همراه با تجار و کسبه و پیشه وران که در میانشان تهیدستان شهری بسیار بودند، در یک جبهه ائتلافی فعالیت می کردند...حضور فعال و رو به تزاید عناصر اصیل انقلابی در نهضت، آینده این طبقات متزلزل (عناصر لیبرال، روحانیون بزرگ و مالکان روشنفکر) را به طور جدی تهدید کرد. امپریالیسم نیز از گسترش انقلاب به شدت ناراضی بود. این امر امپریالیسم را به طور علنی در کنار ارتجاع داخلی و قشرهای متزلزلی که به تازگی از نهضت جدا شده بودند، قرار داد."[1] 

با بسته شدن مجلس و آغاز استبداد صغیر ، که نتیجه همراهی ارتجاع هراسان و امپریالیسم از سرعت گرفتن چرخ انقلاب و تعمیق وعمده شدن  تضادهای طبقاتی در داخل کشور بود، کشور عملا عرصه تاخت و تاز نیروهای بیگانه شد. این شرایط شماری از فئودالها و خان های بختیاری را به صف انقلاب کشاند که بعدها بواسطه قدرت و جایگاهی که بویژه در ميان عشاير و سکنه قومی داشتند عملا آنان را در موقعیتی قرار داد که توانستند با تغيير تعادل قوا، رهبری انقلاب را در فاز دوم آن عهده دارشوند. با این حضور مشروطیت احیا شد اما همانگونه که رفیق رحمان هاتفی دراثر جاودانه اش " انقلاب ناتمام: زمینه های سیاسی و اقتصادی انقلاب مشروطه ایران" می نویسد:"با هویتی مخدوش تر و با پرداخت غرامتی که از اصل خود مایه گذاشت."

بورژوازی ملی و خرده بورژوازی که در مرحله نخستین انقلاب مشروطه نقش اساسی داشتند، بعد از کودتای "استبداد-امپریالیسم" و در جریان پیکار فرساینده با آن رنجور شدند.

در دوران انقلاب مشروطه قرارداد استعماری 1907 بین روسیه تزاری و انگلیس ، که عملا ایران را به مناطق نفوذ دو امپریالیست یاد شده تقسیم می کرد، از یکسو مواضع مرتجعین داخلی را که به نحو وسیعی آماده هجوم به مشروطه طلبان می شدند، استحکام بخشید و از سوی دیگر موجبات پیوستن فئودال ها به صفوف انقلاب مشروطه را فراهم ساخت. رحمان هاتفی دركتاب خود در تشریح چرایی وقوع این رخداد می نویسد"... کلید معما را باید در شرایط خاصی جستجو کرد که بعد از عقد قرارداد 1907 بین روس و انگلیس و به توپ بستن مجلس بر ایران سایه گسترد. تا آن هنگام امپریالیسم در ایران تا حد مقدور به طور غیرمستقیم و غیرعلنی عمل می کرد. سیاست انگلیس به ظاهر جانبداری از نهضت بود. درهای سفارت بریتانیا به روی مشروطه خواهان باز بود و آزادی خواهان در مواقع حساس و دشوار در این قلعه سیاسی مطمئن بست می نشستند و ساده لوحانه حمایت معنوی -  سیاسی انگلیس را از مشروطه باور می کردند. انگلیس به مقتضای رژیم بورژوازی خود با انجام اصلاحاتی در ایران موافق بود. اصلاحات تا آن اندازه که بدون تغییر و تبدیلی در سیستم اقتصادی و سیاسی، قدرت خرید مردم را بالا ببرد و جذب کالاهای بورژوایی در بازارهای ایران را توسعه و تحکیم بخشد. طبیعی بود که فراتر رفتن انقلاب از مرزی که انگلیس برای آن در نظر گرفته بود نگرانی و مخالفت او را برمی انگیخت ... در چنین شرایطی تضاد عمده جامعه ایران تضاد طبقاتی بود و همه عناصر سیاسی و نظامی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی بر محور مبارزه رقبای اصلی – فئودالیسم و بورژوازی و خرده بورژوازی -  مشخص بودند. در این احوال تضاد بین خلق و امپریالیسم در حالیکه یکی از تضادهای عمده بود، و قاعدتا انگیزه نسبتا نیرومندی برای همراهی قشرها و گروههای مختلف المنافع با نهضت بوجود می آورد، تضاد اصلی و برتر جامعه نبود. اما در مرحله دوم انقلاب با یورش مشترک امپریالیسم و ارتجاع داخلی به مشروطه اوضاع به سرعت عوض شد.... تضادهای داخلی تحت الشعاع تضاد خلق و امپریالیسم قرار گرفت و چون تنها کانون ضد امپریالیستی جبهه مشروطه بود، ملیون از هر طبقه و قشر به این جبهه پیوستند. انقلاب مشروطه ایران در این حال و هوا دیگر سیمای بارز انقلاب بورژوازی را نداشت. یک انقلاب رهایی بخش ملی بود و وقتی پیروز شد هر طبقه سهم خود را از این پیروزی مطالبه کرد. فئودال ها و خان های عشیره نشین با پیروزی های نظامی خود، موقعیت سیاسی شان را تضمین و تحکیم کرده بودند و حضور همه جانبه اینان در دولت و قلب انقلاب یعنی مجلس به زودی بصورت ترمزی برای نهضت درآمد. انقلاب از سیر و رشد طبیعی خود دور افتاد و امواج آن رفته رفته در باطلاق فئودالیسم فروکش کرد در حالیکه رسوب حاصلخیزی از آن بر جای ماند."[2]

غرض از این اشارات توجه دادن دوباره به مشابهت های شرایط کنونی با این رخداد عظیم تاریخی و به بیانی بهره گیری درست از تجارب تاریخی است، امری که متاسفانه در تاریخ ایران کمتر رخ داده است!

در سالهای اخیر مردم میهن مان علیرغم دگرگونی های نسبی در نیروهای در راس قدرت همواره با فشارهای متعدد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه مواجه بوده اند؛ فشارهایی که با عناوین پرطمطراقي نظیر حرکت در مسیر رشد اقتصادی، دستیابی به توسعه پایدار، فقرزدایی وتامين عدالت اقتصادی ،و...و لیکن درواقع در راستای اجرای فرامین و دستورهای  سازمان ها و بنگاه های اقتصادی امپریالیستی در زمینه گشایش بازارهای ایران بر روی واردات افسارگسیخته کالاهای خارجی و غارت منابع ملی، به مردم ایران تحمیل شده اند.

در تمام این سال ها در پرتو سیاست های اتخاذ شده از سوی دولت های مختلف، چوب حراج به صنایع و معادن دولتی ومنابع ملی زده شده است.، نیروی کار در پیشگاه گسترش خصوصی سازی و بازار آزاد به مسلخ فرستاده شده و توسعه مسیری معکوس پیموده است. گسترش بیش از پیش فقر، بیکاری و تشدید شکاف بین فقیر و غنی از پیامدهای آشکار این وضعیت هستند.

این شرایط به همراه دسترسی گسترده به اطلاعات بستر مناسبی را براي  تشخیص تضادهای درونی جامعه فراهم ساخته و عملا شفافیت را به صفوف نیروهای حاكم  درگیر در قدرت  تزریق خواهد کرد. نگاهی گذرا بر روندهای انتخاباتی سال های اخیر و بویژه انتخابات اخیر شوراها، و توجه به فراتر رفتن  انتخاب مردم از لیست های ارائه شده از سوی نیروهای سیاسی مجاز به شرکت در انتخابات به خوبی نشان دهنده آمادگي ذهني جامعه و تحقق این امر است.

بدیهی است حضور آگاهانه مردم در جامعه ای که مدعی تاثیر گذاری مستقیم مردم بر ساختارهای قدرت از طریق مشارکت در روندهای انتخاباتی است، در صورت گسترش آگاهی نسبت به ماهیت تضادهای موجود در جامعه و بالطبع آن رشد عمومی آگاهیهای سیاسی- اجتماعی، نمی تواند تامین کننده منافع نیروهای ارتجاعی و امپریالیست ها باشد. لذا هم نیروهای ارتجاعی داخل کشور و هم امپریالیست ها در راستای ممانعت از ایجاد این شرایط در جامعه از هیچ تلاشی فروگذار نخواهند کرد.

در همین رابطه نیروهای ارتجاع به منظور ایجاد انحراف در خواست های اساسي مردم که روز به روز آشکارتر بیان می گردد،تلاش مي كنند با برجسته كردن خطر دشمن خارجی، تضادهای داخلي جامعه را كم رنگ و فرعی قلمداد نموده، تضاد با امپریالیسم را در جایگاه اصلی ترین تضاد در شرایط کنونی جامعه ایران بنشانند.

نیروهای ارتجاعی همچنین در راستاي نيل بدين هدف به مسدود نمودن مسیرهای اطلاع رسانی پرداخته و عملا می کوشند تا در تحقق آگاهی طبقاتی در جامعه خلل ایجاد کنند.

از سوی دیگر امپریالیست ها نیز در همه حال از این شرایط بهره می برند. انحراف توجه جامعه از تضادهای درونی، مادامی که نیروهای حاکم در راستای منافع امپریالیست ها سیاست گزاری می کنند، به همان اندازه که تامین کننده منافع نیروهای ارتجاعی درون جامعه است،با تعليق روند دستیابی به آگاهی طبقاتی، به منافع امپریالیسم جهانی نیز خدمت می کند. فراموش نکنیم که علیرغم تمام درگیری های لفظی با آمریکا در سال های گذشته ، همواره مجموعه سیاست گزاریهای دولتی عملا در راستای تحقق خواست ها و دستورالعمل های سازمان های بین المللی امپریالیستی نظیر بانک جهانی ، صندوق بین المللی پول، سازمان تجارت جهانی و اساسا کلیه بنگاه های بزرگ اقتصادی امپریالیستی بوده است.

وقوع درگیری و جنگ با امپریالیست ها نیزدر شرایط خلا آگاهی طبقاتی وسياسي، و بویژه نبود جبهه واحد خلق، اگر کشور را با جنگ های داخلی مواجه نساخته و موجبات تجزیه کشور را فراهم نسازد، در بهترین حالت نتیجه ای بهتر از شرایط موجود كنوني درساختار قدرت در پی نخواهد داشت،  مگر آنکه جایگزینی نظام  سلطنتی با رژیم ولایت فقیه و یا روی کار آمدن امثال چلبی ها را حرکتی رو به جلو تلقی کنیم!

تجارب تاریخی بویژه در ایران حاكي از آن است که معمولا در طي اين جنگ ها و پس از پایان این قبیل جنگ ها، در صورت پیروزی بر نیروهای مهاجم، آن بخش از نیروهای حاضر در جبهه میهنی که از پشتوانه های اقتصادی بیشتری برخوردارند، سهم بیشتری را از قدرت مطالبه می کنند . و معمولا نیز این نیروها، همانگونه که تجربه انقلاب مشروطه نشان داده است، بنا به خصلت هاي طبقاتي واجتماعي خود، خیلی زود نقش ترمز را درروند تعمیق  مبارزه برعهده گرفته ، به منظورمسدود ساختن روند حرکت برای تغییرات بنیادی  به معامله  وسازش با امپریالیست ها روی می آورند.  

بنابراین ، نیروهای سیاسی باید با شناخت و هوشیاری نسبت به مجموعه این شرایط، درك صحيح و واقع بینانه از امکان تشکیل جبهه خلق، و آگاهی از ماهیت تاكتيك ها و راهبردهاي امپرياليسم، مانع از درغلتیدن جامعه به دام امپریالیسم و درگیری در شرایطی شوند که در همه حال امپریالیسم برنده آن خواهد بود.

باید ضمن محکوم کردن دخالت نیروهای امپریالیستی ، و تاکید بر حق ایران بردستیابی به انرژی صلح آمیز هسته ای، ماهیت درافتادن به این دام را افشا نمود. مادامی که تشکیل جبهه نیروهای خلق در جامعه ممکن نباشد، عمده نمودن  صوري تضاد خلق با امپریالیسم واجازه دادن به ارتجاع براي  فرعی قلمداد کردن تضادهای درونی جامعه یعنی تضادهای طبقاتی  وبین طبقاتی، حاصلی جزعقب انداختن چرخه تحول در جامعه و تکرار تجارب  شكست هاي تاریخی گذشته در بر نخواهد داشت.

نیروهای مترقی ومردمی به ویژه کمونیست ها در این شرایط  وظیفه دارند ضمن افشا ماهیت سیاست های کنونی جمهوری اسلامی و پیامدهای آن ،عملا با بسیج مردم مانع از پیش برد منافع ارتجاع و امپریالیسم گردند.

رژیم جمهوری اسلامی ، با یکسان خواندن پذیرش قطعنامه با از دست رفتن استقلال ملی ، عملا تاکنون به سیاستهایی دست یازیده است که حاصلی جز اجماع جهانی بر ضد منافع ملی میهن مان را در پی نداشته و نهایتا نیز دستاوردی بیش از آنچه که در عراق امروز شاهد آنیم نخواهد داشت.

نیروهای  مترقی سیاسی خواهان استقلال وحق حاکمیت ملی،  باید ضمن تاکید برحق ایران در دستیابی به فنآوری انرژی صلح آمیز هسته ای، به منظور  برهم زدن اجماع جهانی بر علیه ایران وتامین استقلال وحق حاکمیت ملی،  تلاش کنند تا با اعمال فشار به دولت جمهوری اسلامی موجبات اتخاذ تصمیم های منطبق بر تامین منافع ملی را در کوتاه مدت ودراز مدت فراهم سازند. تجربه ماه های اخیر نشان داده است که سیاست های دنبال شده از سوی دولت جمهوری اسلامی نه تنها در جهت تامین منافع ملی نبوده است بل به طرق گوناگون به حربه های درخوری در دست امپریالیسم جهت کسب اجماع جهانی علیه ایران تبدیل گردیده است. تداوم این سیاستها یا زمینه های عینی تجاوز به میهن مان را فراهم خواهد ساخت و یا  به معاملات پنهانی ارتجاع و امپریالیسم بر سر غارت منابع ملی ایران خواهد انجامید.

اتخاذ چنین سیاستی از سوی نیروهای مترقی  نه به معنای تبلیغ پذیرش سلطه امپریالیسم و از دست رفتن استقلال ملی بلکه به مفهوم بهره برداری مناسب از ساختارهای موجود جهانی  در مهار امپریالیسم از یکسو و در نیفتادن به دام امپریالیسم از سوی دیگر است.

نباید از خاطر برد که در شرایط امروزجهان علیرغم تمایل افسارگسیخته امپریالیسم به غارت منابع خلق ها و تجاوز به حق  حاکمیت ملی کشورها، عملا موانع فراوانی در این مسیر بویژه  با حضور و تاثیر گذاری مستقیم مردم  وافکار عمومی مترقی وصلح جو در صحنه های جهانی ایجاد گردیده است که می تواند به درستی در راستای حفظ استقلال و حاکمیت ملی خلق ها واز جمله ایران به کار بسته شود. سخن بر سر بهره گیری مناسب از امکانات جهانی وداخلی برای مهار امپریالیسم دریکی از تند ترین پیچ های تحول سرنوشت کشوروامر مرگ وزندگی است و نه پذیرش سلطه امپریالیسم.

وظیفه تاریخی نیروهای مترقی وبه ویژه کمونیست ها، ایجاب می کند که با فروتنی تمام به واقعیات مشخص تاریخی توجه نمایند و باتحليل شرايط بر مباني اسلوب علمی در صدد پاسخگویی به نیازهای زمان برآیند. هر گونه عناد یا گردنکشی در این دام مهلکه، عاقبتی جز آوار غارت وجنگ ومصیبت بر توده ها نخواهد داشت.   

پانويس:

[1] . انقلاب ناتمام: زمینه های سیاسی و اقتصادی انقلاب مشروطه ایران. نوشته: رحمان هاتفی. از انتشارات حزب توده ایران. آبان ماه 1380.

[2] . انقلاب ناتمام. نوشته رحمان هاتفی. ص 22-21.

http://www.rahman-hatefi.net/akhgar-aya%20bare%20digar-167-8501013.htm

بازگشت به خانه

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

 

و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد:

(توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد)

 

نام شما:

اگر مايل به دريافت پاسخ هستيد آدرس ای - ميل خود را ذکر کنيد:

پيام شما:

بازگشت به خانه

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630