16 آبان 1384 ـ 7 نوامبر 2005 |
روشنفکر یعنی روشنفکر؛ دیگر لائیک و مذهبی ندارد!
شيرين عبادی
پای صحبت بانوی صلح
مصاحبه اختصاصی از رضا رحیم پور
خانم شیرین عبادی به مدت سه روز (از پنجم تا هفتم نوامبر 2005)
مهمان رسمی " انجمن قلم دانمارک" بودند.
رضا رحیم پور خبرنگارآزاد، نویسنده و از سال 1997 عضو
انجمن قلم دانمارک میباشد. این مصاحبه اختصاصی
با خانم شیرین عبادی در کپنهاگ و به تاریخ ٧ نوامبر 2005 انجام شده است.
رضا رحیم پور: خانم شیرین عبادی؛ با سپاس بابت وقتی که دراختیارمن قرارگذاشته اید، پیشاپیش ازسوی انجمن قلم دانمارک، از اینکه شما دعوتمان را قبول و به کپنهاگ قدم رنجه فرموده اید بینهایت سپاسگزاری میکنم. در این روزگاری که مردان ایرانی همچو رئیس جمهور ایران، آقای احمدی نژاد، چهره ای ناشایست از ایران نشان میدهد، خیلی خوشحال هستم که شما، شیر زنی از اکباتان و فرزند خلف کوروش کبیر با پیامهای صلح و دوستی تان دراین سه روزاخیر دانمارک را تسخیر نمودید. نخستین پرسش من ازشما، بعنوان یک روشنفکر، اینست که شما خودتان را یک روشنفکر لائیک میدانید یا یک روشنفکر مذهبی؟
شیرین عبادی: ببینید، روشنفکر یعنی روشنفکر و دیگر لائیک ومذهبی ندارد. روشنفکر یعنی کسیکه مشکلات امروز را با عقل پیشینیان نمیخواهد حل کند. روشنفکر یعنی کسی که مشکلات جامعه اش را تجزیه و تحلیل کرده و آینده را نشان میدهد. روشنفکر کسی است که از جهت فکری یک قدم جلوتر از دیگران است. بنا براین، این تعریف روشنفکراست. حالا این روشنفکرممکن است در قلبش به خدا اعتقاد داشته و یا نداشته باشد و این تاثیری درخود مسئله ندارد واساساً این چنین خط کشی ها بین انسانها، آنها را از هم دور میکند. ما تمام تلاشمان این است که انسانها بهم نزدیک شوند.
رضا رحیم پور: خانم شیرین عبادی؛ شما درمصاحبه ای با اشپیگل در٢٠ فروردین ماه ١٣٨٣ فرموده اید که اسلام با دمکراسی در سازگاراست. پرسش من دراین رابطه این است که اصولا نه تنها اسلام، بلکه تمامی مذاهب وهمچنین ایده لوژیها ذاتاً نمیتوانند با دمکراسی در سازگار باشند، چرا که تمامی مذاهب وایده لوژیها بنابر تعریف خودشان، معتقدند که تنها خودشان حقیقت را کشف کرده اند وبقول دانمارکیها "جوازوحق اختراع حقیقت" تنها دردست آنهاست، در حالیکه در نظام دمکراسی حقیقتی یکتا ویگانه وجود ندارد وکلا ًهمه چیز، حتی حقیقت، بُعدی نسبی دارد.
شیرین عبادی: کاملاً درست است. دمکراسی یعنی حکومت اکثریت. یعنی ما باید ببینیم اکثریت جامعه چه میخواهد، بدون اینکه ازقبل پیشداوری داشته باشیم. حکومتی که برپایه ایده لوژی بنا شده باشد با دمکراسی همخوانی ندارد. حال این ایده لوژی مذهبی باشد و یا سکولار. من بهمین دلیل مثلاً کشورهای کمونیستی را در ردیف کشورهای دمکرات نمیدانم، چرا که این کشورها از قبل یک چهارچوب معینی تعیین کرده اند و به مردم حق نمیدهند که از این چهارچوب فراتر روند و فرقی با کشوری صرفِ مذهبی مثل عربستان ندارند. اصولاَ من با این چهارچوبها مخالف هستم. مسئله خواست خود مردم است. اما ببینید مسئله سراین است که متاسفانه اکثرکشورهای اسلامی غیردمکراتیک هستند ووقتیکه مردم به حکومت اعتراض میکنند که چرا دمکراسی را رعایت نمی کنید وبه عقاید ما احترام نمیگذارید، حکومت فوراًجواب میدهد که دمکراسی با اسلام سازگار نیست! دمکراسی زایده فرهنگ غرب است و اگر شما بخواهید دمکرات باشید،[دیگر] نمیتوانید مسلمان باشید. بدین ترتیب مردم را در دو راهی قرار میدهند که یا اسلام و یا دمکراسی را باید قبول کنند. طبیعی است که نتیجه این سئوال هم مشخص است. زیرا اگر [افرادی] بگویند که ما اسلام را نمیخواهیم و دمکراسی را میخواهیم، دراین صورت حکومت میتواند آنان را بعنوان مرتد ازمیان بردارد. بنابراین افراد دمکرات بایستی دنبال راه حل دیگری بگردند وآن راه حل اینست که [آنان] ثابت بکنند که [میان] اسلام ودمکراسی مخالفتی وجود ندارد، بلکه این حکومتهای کشورهای غیردمکراتیک اسلامی هستند که مخالف دمکراسی هستند. با این ترتیب آنان هم مشروعیت این حکومتهای غیردمکراتیک اسلامی را ازبین میبرند ـ برای اینکه آنها ثابت میکنند که نمایندگان خدا نیستند وبرخلاف اصول اسلام تصمیم میگیرند ـ وهم اینکه مردم بیشتری را به عرصه دمکراسی وآزادیخواهی میکشند، زیرا مردم برای مبارزه با حکام زمینی راحت تر به میدان میآیند تا برای مخالفت با دین ابا واجدادی شان. اشتباهی که روشنفکران ایرانی میکردند این است که یکسره خط بطلان برروی مذهب میکشیدند. من با این نظریه نه مخالفم و نه موافق. برای اینکه هرکس میتواند نظریه خودش را داشته باشد. این هم حرفی است بهرحال وآنهاهم حتما دلایلی دارند. اما این حرف توی کتابخانه ها باقی ماند و نتیجه آن راهم دیدیم که نتوانست بین مردم نفوذ کند. برای اینکه مردم عادی دلشان میخواست که دین ابا واجدادی خودشان را داشته باشند و طرف کسانی که به دین ابا و اجدادی آنان فحاشی میکردند، کمتر رفتند. اما من گفتم، شما بیایید این قضیه را ازسوی دیگرشیشه نگاه کنند. بگوید که هرکس میتواند دین خودش را داشته باشد واصلا مهم نیست.اما اینکارهایی که حکومت های اسلامی بنام اسلام می کنند، اسلام نیست و اسلام میتواند تفسیرهای مختلفی داشته باشد. چرا ما بایستی حتماً تفسیری را انتخاب کنیم که ضد دمکراسی باشد؟ اسلام مانند هر دینی میتواند تفسیرها مختلفی داشته باشد. مگر کوبا همانطور اداره میشود که چین اداره میشود؟ مگر نه اینکه در اروپا یک کلیسا برای همجنس بازان خطبه عقد میخواند، در صورتیکه [یک] کلیسای دیگر آنان را تکفیرمیکند؟ درصورتیکه زیربنای همه اینها یک مذهب و ایدئولوژی هستند. اسلام هم همینطور. اسلام میتواند تفسیرهای مختلفی داشته باشد. در عربستان سعودی زنان اجازه رانندگی ندارند، در صورتیکه در اندونزی که از مهمترین کشورهای اسلامی است ـ چرا که دویست میلیون مسلمان درخود جای داده است ـ رئیس جمهور زن داریم. پس بنابراین موضوع برمیگردد که چه تفسیری ازاسلام و اینکه حکومتها چگونه اسلام را تفسیرمیکنند. متاسفانه وغالباً، حکومتها، اسلام را طوری تفسیرمیکنند که با دمکراسی همخوانی ندارد و ظلم خودشان را بنام اسلام به خورد مردم میدهند. برخی ازروشنفکران ما هم دراین دام پا میگذارند و یکسره روی مذهب مردمِ خط بطلان میکشند. من نمیگوییم که تمام مردم جهان باید مسلمان باشند، اما روشنفکران کشورهای اسلامی اگرهم اعتقادی به مذهب نداشته باشند، بایستی به مذهبِ اکثریت مردم احترام بگذارند و راه حل را ازتوی دل آن مذهب بیرون دربیاورند. خوشبختانه اسلام چیزی است که این راه حل را باز گذاشته است. ببینید ما وقتی به تاریخ اسلام نگاه میکنیم، میبینیم که رسول خدا بعد از اینکه مکه را فتح کرد، حکومت تشکیل داد. یعنی در واقع حضرت محمد دو وجه دارد: یک، پیامبر خداست و، دو، اولین حاکم بعد از اسلام. [ایشان] بعنوان خلیفه و حاکم با مردم بیعت کردند. بیعت کردن بمعنای رای دادن است. حتی یهودیان ومسیحیانی که درشبه جزیره عربستان زندگی میکردند با حضرت بیعت کردند، درحالتی که دین خودشان راحفظ کردند ونکته جالبتراینکه حضرت رسول گفت که تنها بیعت مردان با من کافی نیست ومن میخواهم با زنها نیزبیعت کنم. برای اینکه هرچند من پیامبرشما هستم ولیکن حکومت میکنم، یعنی بین شما قضاوت میکنم وبرشما حکمفرمایی میکنم وبه رای همه شما احتیاج دارم. چون به عرف آن زمان دست دادن زن و مرد جایز نبود، عرف وسنت زمان نمی پسندید، [پس]حضرت گفتند یک طشت پرازآب بیاورند ودست خود را درآن گذاشت وبه زنان گفت که هرکس که میخواهد با من بیعت کند، دست خود را درطشت آب فرو کند وزنان به آنصورت رای دادند. یعنی حق رای ازآنجا شروع شد. در ضمن به شما بگوییم کسانی هم بودند که [با وی] بیعت هم نکردند وبازهم آزادانه زندگی میکردند. نتیجتاً درچنین دینی ما چگونه میتوانیم حرف افرادی را قبول کنیم که میگویند که اسلام و دمکراسی با یکدیگرهمخوانی ندارند و شما باید یا اسلام را انتخاب کنیم یا دمکراسی را.
رضا رحیم پور: ولی خانم عبادی پس در اینصورت شما معتقد ید که اسلام بایستی یک رفرم را از سر بگذاراند، چرا که ما درهمین ایران خودمان می بینیم که مسلمانان سنی ما ودیگراقلیتهای مذهبی همچو زرتشتیان، کلیمیها ومسیحیان حق ندارند رئیس جمهورشوند و یا انتخاب زنان ایرانی بعنوان قاضی وحتی رئیس جمهوری امکانپذیر نیست. آیا شما فکر نمیکنید که یک رفرم دراسلام ضروری باشد؟
شیرین عبادی: ما مطلقا یک رفرم در اسلام را احتیاج نداریم. من چند نکته تاریخی ازاسلام را برای شما گفتم. ما به رفرم در اسلام احتیاج نداریم، بلکه رفرم در طرز تفکر متولیان مذهب [را] احتیاج داریم. یعنی ما درحقیقت به تفاسیرجدیدی از مذهب نیازمندیم که متقتضیات زمان را پاسخگو باشد و متقتضیات این زمان ما دمکراسی و حقوق بشراست. ضمناً آنچه که شما بدان اشاره کردید مربوط است به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و همانطویکه گفتم اصلاً ارتباطی با اسلام ندارد. من با این نکات قانون اساسی موافق نیستم، زیرا که معتقدم که ایران مال همه ایرانیهاست و همه مردم دنیا صرفنظرازجنسیت ومذهب باهم برابرند. امااگر[ما] این مسئله راعوض بکنیم، اسمش رفرم دراسلام نیست، بلکه بازنگری واصلاح قانون اساسی [جمهوری اسلامی] است.
رضا رحیم پور: خانم عبادی شما در مصاحبه ای با سرویس سیاسی رفاه فرمودید که اهمیت کرامت انسان در اسلام بیشتر از منزلت آن در "اعلامیه حقوق بشر" است و درجای دیگری فرموده اید که قرآن کریم خیلی تکمیل ترازحقوق بشراست. آیا میشود شما دراین دوباب، یک مثال از قرآن مجید بیاورید؟
شیرین عبادی: جملا ت زیادی ازمن در جاهای مختلف نقل شده است که دقیقاً حرف من نیست. اما اجازه بدهید این مسئله را به این صورت باز بکنم. اعلامیه جهانی حقوق بشرکه همه ما قبولش داریم و [بدان] معتقدیم، استانداردی است بین المللی برای چگونه زیستن و اختصاصی به مذهب خاصی ندارد. خاص غرب نیست و در همه جای دنیا وبا هرمذهب وتمدنی قابلیت اجرائی دارد. این اعلامیه درسال ١٩٤٨به تصویب رسید واسلام مربوط است به پانزده قرن قبل! درپانزده قرن قبل، دنیا راجع به بشریت و رفتار با انسانها چگونه میاندیشید؟ در پانزده قرن قبل آیا زنها حق رای داشتند؟ من به شما گفتم حضرت رسول درمقام پیامبراززنان بیعت گرفت، یعنی اینکه به آنها حق رای داد. البته درخودِ اسلام هم یک نکاتی هست که با امروزوحقوق امروزهمخوانی ندارد. این نکات احتیاج به تفسیر جدید دارد. ببینید من مثالی میزنم: ربا. میگویند ربا دراسلام حرام است. خیلی خوب. اما سابقاً داد و ستد با جنس، طلا ونقره بود. شما احتیاج داشتید. مثلاً چهارمثقال طلا ازمن قرض میگرفتید که رفع نیازتان را بکند. یا یک گونی برنج [قرض] میگرفتید. اسلام میگویید من حق ندارم ازاضطرار شما سوءاستفاده بکنم واگریک گونی برنج به شما داده ام، [پس] ازشما یک گونی ونیم طلب کنم. این معنای رباست. اما اساساً درحال حاضر با توجه به [قوانین] بانکداری وبا توجه به تورم موجود، ربا اساساً وموضوعاً منتفی وتغییرکرده است. من اگرامروزبه شما صد هزارتومان بدهم و شما سال دیگراین صد هزار تومان را به من پس بدهید ، قدرت خرید من کاهش یافته است. درحقیقت یک گونی برنج تبدیل به نصف گونی برنج شده است. پس اساساً موضوع عوض شده است. بسیاری ازمسائل هم به اینصورت است. یعنی ما بایستی روح اسلام را بگیریم وبا توجه به روح اسلام که برمبنای عدالت دراجتماع وکرامت انسانی است، آنوقت آن قواعد را تفسیرکنیم وآنوقت میبینید که هیچ اشکالی برای اجرای ضوابط حقوق بشرودمکراسی نداریم. تکرارمیکنم، اسلام با دمکراسی مخالف نیست. حکومتهای اسلامی هستند که با دمکراسی مخالفند.
رضا رحیم پور: خانم عبادی شما درجائی فرموده اید که ازانقلاب اسلامی درسال ٥٧ تا کنون وضعیت حقوق بشر درجمهوری اسلامی نسبت به قبل ازانقلاب بهبود یافته است واین چیزی بود که تعجب بسیاری ازجمله من و دوستانم را برانگیخته است، که چطورامکان دارد شما، سنگسارزنان و یا اعدامهای هزار نفری مرداد وشهریور٦٧ را با اعدامهای بیژن جزنی وده تن ازرفقایش، مقایسه کنید؟ هرچند که هردوعمل ازنظرما از بیخ و ُبن محکوم هستند، ولی منظورم این است که بنظرمن وضعیت حقوق بشر درایران بدترازپیش هم شده است.
شیرین عبادی: ببینید مثلی است معروف که میگوید «آنکه خواب است را میتوان بیدارش کرد، ولی آن که خودش را به خواب زده دیگرچاره ندارد». بعضی ازما خودمان رابه خواب زده ایم. سخن من همانطوریکه عنوان کردید ، این بود که ازمن سئوال شد که وضعیت حقوق بشر درایران درطول زمان چطور است.[ من] گفتم به نسبت سالهای اول انقلاب، سالهای ٨٣ و ٨٤ وضعیت ما بهتر شده است و من الان هم همین را میگوییم. شما یادتان رفته است که درسالهای٦٠ چه اتفاقاتی می افتاد؟ یادتان رفته است که در سالهای ٥٨ چه تیرباران هایی میشد؟ یادتان رفته است که درسالهای٦٢ چطورخانه های تیمی ، یعنی مخالفان را به اسم خانه های تیمی، میگرفتند؟ یادتان رفته است آن مسائلی که اتفاق افتاد؟ شما یادتان رفته است که چگونه وزارت اطلاعات مخالفان را میکشد؟ خیلی خوب سالهای ٨٣ و٨٤ نسبت به سالهای قبل بهتراست. اما درهمان مصاحبه این جمله اضافه شده که شما باید دقت کنید. این دلیل نیست که وضعیت حقوق بشرما کامل است. ما هنوزمشکلات زیادی داریم که باید حل بشود. هرکس معتقد است که سالهای حقوق بشردرسالهای ٨٣ و٨٤ ازسالهای ١٣٦١ و ١٣٦٢ بدتر است، بایستی درقضاوتش کمی شک کرد!
رضا رحیم پور: خانم عبادی، پرسش دیگر من در رابطه با کاریکاتورهای بنیاد گذار دین اسلام، محمد، است که شما نیز در جلسه دیروز هم آنرا مطرح کردید. مسئله ای که برایم بسیارمهم است اینکه شما میفرمایید که بایستی به ادیان دیگر احترام گذاشت، که بی شک باید اینکاررا کرد، ولی با دیگرایدئولوژیها چه؟ برای نمونه، خوب افرادی هستند که حتماً ازکاریکاتورهای کارل مارکس و لنین ناراحت میشوند، در اینصورت نمی شود هر گروهی بیاید و بگوید ما از کاریکاتور کشیده شدن رهبرمان ناراحت میشویم، پس بنابراین ما بایستی ازانتقاد و کرتیک از آنان صرف نظر کنیم؟
شیرین عبادی: من درابتدا بگویم که بیست سال است که برای آزادی بیان مبارزه میکنم و معتقدم که هیچ چیزی نباید جلوی خلاقیت یک هنرمند را بگیرد. اما موضوع کاریکاتور چیز دیگری است. در شرایطی که مسلمانان در اروپا اینچنین مورد تهاجم وبی حرمتی قرا گرفته اند، یعنی مسلمانانی که از ظلم حکومت های اسلامی فرارکرده اند و آمده اند اروپا، مورد قبول اروپائیان قرارنگرفته اند و اینچنین طرد شده اند وبه گوشه بی پناهی پناه برده اند. دراین شرایط یک روزنامه، کاریکاتور حضرت محمد را به مسابقه میگذارد. این دیگرخلاقیت هنری نیست ومسلمانان ازاین مسئله عصبی میشوند. اگر این روزنامه مذاهب دیگر الهی همطراز اسلام را به مسابقه میگذاشت، بنابراین مسلمانان حق نداشتند عصبانی بشونند. برای اینکه درهمان صفحه که کاریکاتور پیامبراسلام هست و درهمان قطع بایستی کاریکاتورهای مسیح ، موسی وبودا، یعنی چهار دین بزرگ، کشیده بشود وآنوقت به مسلمانان بگویند که منظورازاین مسابقه توهین به شما نبوده است. منظورازاین مسابقه، یک برداشت کلی مردم ازمذاهب بوده است. ولی سیاست این روزنامه بگونه ای بود که دراین شرایط حساس کنونی که مسلمانان اروپا، مثل یهودان قبل ازجنگ جهانی دوم اینچنین مورد ستم قرارگرفته اند، سیاست درستی نیست و به همین مبنا درهمان جلسه گفتم وآلان هم تکرارمیکنم که روزنامه مذکور، به مناسبت سیاست غلطی که دارد باید ازمسلمانان جهان عذرخواهی کند واین ارتباطی با خلاقیت هنری ندارد. برهمین مبنا اگر یک روزنامه بیاید و کاریکاتور کارل مارکس را به مسابقه بگذارد وبگوید که بیاید فقط درباره کارل مارکس کاریکاتور بکشید، آن موقع خیلی طبیعی است که کسانی که به این آدم علاقه دارند، ممکن است برنجاند که چرا فقط وی را به مسابقه گذاشته اید. برای اینکه این مسئله پیش نیاید مثلاً درمقابلش کاریکاتور عمو سام را هم میبایستی به مسابقه بگذارند. یعنی بگویند که مسابقه ای هست که کاریکاتورعمو سام و مارکس را بکشید. خوب در اینصورت نه این ور ناراحت میشود نه آن ور. یا حتی عکس آن. مثلا شماً یک مسابقه بگذارید وبه مردم بگویید که کاریکاتورعمو سام را به تنهایی بکشید. خوب یک آمریکایی ممکن است بگویید که به چه مناسبت فقط ما؟! این است که من به خلاقیتهای هنری ارزش میگذارم، ولی سیاست[این] روزنامه کاملاً غلط بوده است.
رضا رحیم پور: خانم عبادی، متاسفانه وقت بسیاری باقی نمانده است ومن این بحث را در اینجا به پایان میبرم. حال ازشما سه پرسش دارم. یک پرسش از گذشته، یکی از آینده ویک پرسش پایانی از زمان حال. پرسش نخست من درباره گذشته این است که بسیاری از ایرانیان معتقد هستند که اگر ایرانیان در زمستان ٥٧، بقول معروف روی دکتر شاهپور بختیار سرمایه گذاری میکردند و دنبال راه او می بودند، شاید ایران ما بسیار، بسیار جلوتر از ایران کنونی میبود. یعنی بدین شکل مردم ایران میتوانستند این تجربه انقلاب اسلامی را میان ُبربزنند. نظر شما در اینمورد چیست؟
شیرین عبادی: ببینید شما نمیتوانید جای مردم ایران تصمیم بگیرید. مردم آن زمان تصمیم گرفتند. بنابراین من حق ندارم بگوییم که مردم نباید وحق نداشتند چنین تصمیمی بگیرند. امیدوارم که این مسئله را همه ما مردم یاد بگیریم که حق نداریم جای مردم تصمیم بگیریم وحرف بزنیم. من خودم به شخصه معتقد به بختیار نبودم ، زیرا که بختیار نخست وزیر شاه بود و اگر قرار بود بختیار، بختیار باقی بماند، باز [او] نخست وزیر شاه بود و بعد به محض اینکه اوضاع آرام میشد، مجدداً شاه برمیگشت وهمان آش بود وهمان کاسه.
رضا رحیم پور: پرسش دوم درباره آینده : خانم عبادی، نسبت به آینده ایران در پنج، ده سال آتی، خوشبین هستید یا بدبین؟
شیرین عبادی: من به شما بگویم که من بارها اعلام کرده ام که من نه رهبر اپوزیسیون هستم و نه لیدرحزب و نه سیاستمدار. من یک وکیلی هستم که عمرش را در راه حقوق بشر صرف کرده است. بنابراین پیش بینی و تجزیه وتحلیل وقایع سیاسی در آینده جزء تخصص من نیست. اما بعنوان یک شهروند ایرانی به شما بگوییم که این مسئله به موضوعات متعددی ارتباط دارد. یعنی عوامل چند باعث تغییر خواهد شد، از جمله مسائل بین المللی. آلان دیگر هیچ کشوری نمیتواند دیواری دور خودش بکشد و بگوید که من بی اعتنا نسبت به افکار بین المللی و یا بی اعتنا به سازمان ملل متحد خواهم بود. وضعیت عراق و افغانستان و خیلی ازمسائل دیگر در آینده بر [روی] ایران موثرخواهد بود. چون عوامل متغییر زیاد است،[پس] پیش بینی آینده هم دقیقاً ممکن نیست. اما من به عنوان یک فعال حقوق بشر به آینده خوش بین هستم. یعنی مجبورم که خوش بین باشم، زیرا روزی که امید خودم را از دست بدهم دیگر نمیتوانم فعالیت بکنم. آیا شما دونده ای را سراغ دارید که با علم به اینکه حتماً بازنده میشود، وارد یک مسابقه دو شده باشد؟ وضعیت ما هم به همین صورت میباشد. ما باید امیدوار باشیم وباید تلاش خودمان را برای ساختن ایرانی بهترانجام بدهیم.
رضا رحیم پور: پرسش پایانی من در رابطه با تضاد موجود درنظام کنونی ایران میباشد. بسیاری، از لحاظ قانونی در نظام جمهوری اسلامی یک نوع تضاد میبینند. چرا که اگرشما «جمهوری اسلامی » را کلمه به کلمه تفسیرکنید، میبینید که خودِِ کلمه نخست آن، جمهوریت، بمعنای حکومت مردم بر مردم است ولی کلمه دوم، اسلام، یعنی یک نوع حکومت خلیفه ای با یک ایده لوژی مشخص شده ازپیش. بسیاری ازصاحبنظران نیز که آینده ایران پیش بینی میکنند، براین اعتقادند که بالاخره این تضاد با پیروزی یکی ازاین دو بردیگری بپایان خواهد رسید. نظر شما در این باره چیست؟
شیرین عبادی: من فکرمیکنم که معنای درست حکومت جمهوری اسلامی، حکومت جمهوری «مردم مسلمان» است و من قبلاً به تفسیرتوضیح دادم که اسلام با دمکراسی مغایرت ندارد. بنابراین وقتی ما میگوییم حکومت جمهوری اسلامی، از دید من باید اینطور تفسیر بشود که حکومت جمهوری، حکومت دمکراسی در کشوری که مردم آن مسلمان هستند. اکثریتی که [در این کشورها] به قدرت میرسند حق ندارند که هرگونه که میخواهند عمل کنند. حق ندارند که حقوق اقلیتها را نادیده بگیرند و به زنان ستم روا دارند. بنابراین وقتی میگوییم جمهوری مردم مسلمان، فراموش نکنیم که چارچوب دمکراسی و ضوابط حقوق بشراست. یعنی در یک جامعه ای که اکثریت آن مسلمان هستند، طبیعی است که قوانین هم از ایمان مردم نشئت میگیرد. به عنوان مثال اگر در یک جامعه لائیک مثل فرانسه، لخت رفتن به پلاژ یک امر طبیعی و قانونی باشد، طبیعی است که دریک جامعه ای که اکثریت [آن] مسلمان هستند ، این مسئله را نمی پسندند. اما اکثریت مسلمانی که به قدرت رسیدند، حق ندارند مجازات سنگسار یا قطع دست را تصویب برسانند، چرا که اینها مغایر با حقوق بشر هستند. پس به عنوان خلاصه بگوییم: قوانین در کشوری که اکثریت آن مسلمان است، نشئت گرفته ازایمان مردم است، اما الزاماً نبایستی باهمان ایمان همخوانی داشته باشد. این همخوانی باید با ضوابط حقوق بشر باشد و بس.
رضا رحیم پور: خانم عبادی از سوی انجمن قلم دانمارک یک دنیا از شما سپاسگزاری میکنم که قدم رنجه کرده و این سه روز را مهمان ما دردانمارک بودید. به امید دیدارمجدد با شما.
شیرین عبادی: خیلی ممنونم . خوشحالم که دربین اعضای پن (PEN )، یعنی بین اعضای خانواده ِخودم بودم. نویسندگان در هرجای دنیا که باشند، خانواده واحدی هستند. ازاینکه تعداد جدیدی ازافراد خانواده ام را دیدم مسرورم. از مهمان نوازی مردم مهربان دانمارک سپاسگزارم . و ممنون از شما.
رضا رحیم پور: سپاسگزارم خانم عبادی.
برگرفته از نشريه اينترنتي جنبش سوسياليستي:
http://www.ois-iran.com/start.html
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد: (توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد) |
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |