بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

12 اسفند 1386 ـ  2 مارچ 2008

 

دو گونه برخورد با «توسعه»(*)

سام قندچي

 

براي ترسيم انقلاب ايران به مثابه «توطئهء قدرت هاي خارجي» تئوري هاي مختلفي مطرح شده است. همچنين تئوري هاي گوناگونی در راستای توصيف جنبش اصلاح طلبي ايران بعنوان «توطئهء نيروهاي تاريک انديش حکومت اسلامي ايران»، ارائه شده اند. جمعي هم، به درجات مختلف، کوشيده اند تا به نقش جنبش های مردمي در تحولات انقلابي و تطورات اصلاحاتی اشاره کنند.

اما آنچه بنظر مي رسد فراموش شده باشد اين واقعيت است که هر دو پديدهء «انقلاب» و «اصلاح طلبی»، در زمان خود، اين معنا را داشته اند که ايرانيان خواستار «تغيير» در کشورشان بوده اند، اما آنهائي که عملاً رهبري جنبش براي «تغيير» را در دست داشته اند در اين خواستاری تغيير با مردم همگام و همراه نبوده اند. يعنی، ماجرا به معنا و محتوای اين «تغيير» بر می گردد. اگر بر ويژگی های اين مفهوم در تحولات ايران معاصر دقت کنيم در می يابيم که خواستاری تغيير در نزد رهبران چندان هم اصالت و راستا و هدف نداشته و در نتيجه به «بی تغييری» و حتی «تغيير بصورت بازگشت به گذشته» انجاميده است.

اجازه دهيد توضيح دهم که در اينجا به چه چيزي اشاره مي کنم. من در ميان اکثر ايرانيان دوران انقلاب علاقهء شديدي مي ديدم که کارها را به شکل های متفاوت با گذشته انجام دهند، چرا که راه هاي گذشته آنها را به جائي نرسانده بودند. در اين مورد قرينهء روشنی وجود دارد. بسياري از کسانی که پس از انقلاب ايران را بسوي غرب ترک کردند، با تفاوت بزرگ جوامع جديد بنسبت به جامعهء ايران مواجه شده و آن را همان چيزي يافتند که لازم داشتند و، در نتيجه، توانستند در زندگي تازهء خود به موفقيت هاي عظيمي دست پيدا کنند.

اين ايرانيان علاقه شديدي داشتند تا امور روياروی خود را، نه به روشي که قرن ها انجام داده بودند، به چالش بکشند؛ ولي آنهائي که رهبري آرزوهاي مردم را در انقلاب يا در اصلاحات در دست داشتند چندان تفاوتي با آنهائي که ميخواستند وضع را آنگونه که هست نگهدارند، نداشتند، چرا که هر دو گروه از گسست جدي با واقعيت حاضر ايران و ايراني وحشت داشته و دارند.

اين مشکل اصلي جنبش هاي براي تغيير در ايران بوده است، چه جنبش های براي انقلاب و چه جنبش های معطوف به رفرم. و اين موضوع باعث آن شده است که اين جنبش ها به چيزي جز تکرار آنچه «وضع موجود» است نمي رسند و اغلب حتي گامي به عقب محسوب می شوند و نه به جلو.

به نظر من، تغيير ريشه ای در ايران بايستي با تفکری کاملاً متفاوت شروع شود. در واقع، تا وقتي که فرد آماده نباشد تا با «وضع موجود» گسست جدي بکند، اصلاً ميزان فداکاري براي انجام انقلاب يا رفرم  اهميت و تأثيری پيدا نمی کند. در اينجا البته منظور من تغيير شخصي نيست؛ امری که حتي در غرب هم اتفاق نميافتد. آنچه منظور من است پديد آمدن تغيير اساسي در ذهن ايرانی است.

بعنوام مثال مورد سنگاپور را در نظر بگيريم که در 40 سال گذشته تغييراتی اساسي در آن انجام شده است حال آنکه، مثلاً، در بنگلادش چنين پيش نيامده است.

يک دليل آنکه ايرانيان مهاجرت کرده به کشورهاي غربي، و در مقايسه با ايران، به موفقيت هاي چشمگير دست مييابند تنها وجود موقعيت ها يا امکانات نيست. اصل آن است که آنها در محيطي اساساً متفاوتقرار گرفته و عمل مي کنند و شگفتي می آفرينند.

بنظر من، ايرانيان جسارت گسستن از سنت هاي پوچ گذشته را دارند و تنها لازم است تا خطر کنند و به «وضع موجود» نه بگويند. اين همان کاري است که در کشورهائي نظير سنگاپور ـ در مقايسه با بنگلادش ـ انجام گرفته است.

اگر ما از «وضع موجود» گسست جدي انجام ندهيم، انقلابيون مان همانقدر بي اثر خواهند بود که مخالفينشان؛ و اصلاح طلبان همانقدر بي فايده خواهند ماند که محافظه کاران مان. يعنی، تا وقتي هر دوی اين گروه ها ترس دارند از اينکه ـ بخاطر طرح فکر توسعه اي نظير سنگاپور ـ غرب زده ناميده شوند وضع به همين منوال خواهد ماند.

ما، پيش از آنکه بتوانيم هر گونه ترقي واقعي را در ايران به انجام رسانيم، بايد خود را از زنجيرهاي گذشته رها کنيم. اين اتفاقي است که عملاً براي ايرانياني که ايران را بسوی غرب ترک کرده اند روي داده است و  آنها توانسته اند در غرب موفق شده اند. آنها به جهانی وارد شده اند که با آنچه در ايران هست دنيائي فاصله دارد، و اين محيط جديد نشان داده است که براي موفقيت ايرانيان راه گشا است. تجربهء سنگاپور نشان ميدهد که اين سخن که «ما کشور پيشرفته ای نيستيم و، در نتيجه، نمي توانيم آن گونه پرواز کنيم» صرفاً توجيهي براي درجا زدن در سنت هاي پوچ است.

درست است که ايرانيان در غرب هنوز «نوروز» و «آشپزي ايراني» خود را حفظ کرده اند اما، در عين حال، در پی آن نيستند که فعاليت های اقتصادي يا حقوق فردي خود را با «مرزهاي فرهنگي» خود حد بزنند. آنها مدل غرب را، چه براي کسب و کار خويش، و چه در رابطه با حقوق فردي شان،در تماميت آن، و بدون مصالحه، پذيرفته اند.

کوشش برای تطبيق دادن اقتصاد مدرن و حقوق فردي بر شرايط عقب ماندهء فرهنگي ايران بدترين راهي است که ايرانيان مي توانند برگزينند و، متقابلاً، پاره کردن زنجيرهاي همين کوشش برای «انطباق» راهي است براي دستيابي به آن تغيير واقعي که ايرانيان سال ها و سال ها ست اين همه مشتاقانه در اميال و آرزوهاي خويش به دنبالش هستند.  من ترجيح مي دهم ايران را بصورت سنگاپوري ديگر ببينم تا بنگلادشي ديگر، و فکر می کنم که تفاوت اين دو فقط در فقر و ثروت نيست بلکه فقر و ثروت آن ها خود نتيجهء وجود دو برخورد متضاد به «توسعه» است.

به اميد جمهوری آينده نگر، فدرال، دموکراتيک، و سکولار در ايران

______________________________________

(*) اين مقاله را اول بار به زبان انگليسي در سال 2001 نوشتم و در گروه خبري اس سي اي در تاريخ 16 ژانويه 2001 درج کردم. اين اولين باري است که اين نوشتار به زبان فارسي ترجمه ميشود. در واقع، هفتهء گذشته، با خواندن مقالهء آقاي داريوش همايون تحت عنوان «خشت نو از قالب دیگر*» به ياد اين نوشتهء هفت سال پيشم افتادم و بنظرم رسيد شايد ترجمه اين مطلب براي خوانندگان جالب باشد.  آقاي همايون در همهء اين سال ها، بويژه با معرفي جنبش دموکراسي خواهي در ميان مشروطه خواهان و سلطنت طلبان ايران، نقش پيشروئي در اپوزيسيون ايران داشته اند.

(**)  http://groups.yahoo.com/group/IranscopeNews/message/10767

متن مقاله به زبان انگليسي

http://www.ghandchi.com/104-New.htm

مطالب مرتبط

http://www.ghandchi.com/249-ReactionaryReformism.htm

http://www.ghandchi.com/481-ThirdWorld.htm

برگرفته از سايت «ايرانسکوپ»

http://www.iranscope.com 

بازگشت به خانه

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

 

و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد:

(توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد)

 

نام شما:

اگر مايل به دريافت پاسخ هستيد آدرس ای - ميل خود را ذکر کنيد:

پيام شما:

بازگشت به خانه

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630