8 اسفند 1386 ـ 27 فوريه 2008 |
من یک مرتد هستم!
میرزاآقا عسگری (مانی)
Mani-asgari@gmx.de
٨
اسفند
۱٣٨۶
رژیم اسلامی در ایران قصد دارد قانونی را در مجلس اسلامی اش به تصویب برساند تا براساس آن هر ایرانی را که از دین اسلام برمی گردد اعدام کند. این جنایت را پیشتر هم با بهانه های دیگری همچون ضد انقلاب و مفسد فی الارض و... مرتکب می شد اما اکنون می خواهد به آن شکل رسمی و قانونی بدهد.
پس از روشدن ماهیت ضد ایرانی / ضد انسانی ایدئولوژی و رژیم اسلامی در ایران، هر ساله هزاران نفر از ایرانیانی که ناخواسته مسلمان بدنیا آمده بودند از اسلام برگشتند. آنان یا زرتشتی شدند یا مسیحی و یا کافر.
در بیرون از ایران، ایرانیان بسیاری هستند که از اسلام برگشته اند. هر هفته چندین ایمیل از جوانان در ایران به دست من میرسد. آنان می خواهند زرتشتی شوند و نمی دانند باید به کجا مراجعه کنند. (به خاطر احترامی که در نوشته های من به اشو زرتشت - پیامبر و اندیشمند بزرگ ایران - دیده می شود، برخی می پندارند من زرتشتی شده ام. اما، من فقط یک مرتد هستم! یک کافر! یک بی دین! این را بارها نوشته و بیان کرده ام و پایش هم ایستاده ام!)
بی گمان پس از فرو ریختن رژیم اسلامی و ضد ایرانی، میلیون ها ایرانی از اسلام خارج خواهند شد. از هم اکنون - و زیر گلوله ها و شلاق های آخوندی- این روند آغاز شده است و آخوندها را وحشت فرا گرفته که اگر دیربجنبند، با دشواری بزرگ و تازه ی دیگری رو در رو خواهند شد. از همین رو، در تدارک کشتار ایرانیانی هستند که دریافته اند اسلام دین آنها نیست و رژیم اسلامی جز نکبت و عقب ماندگی و بی آبروئی در جهان سودی برای ایران و ایرانی ندارد.
اگر ایرانیان با نیروی تمام و گسترده جلوی اینگونه اقدامات رژیم نایستند، بزودی - هرگاه که رژیم اراده کند - هریک از آنان را با کوچکترین بهانه ای اعدام خواهد کرد. راه رویاروئی با این سیاست ایران کُش رژیم یکی هم این است که هرکسی که می تواند، آشکارا اعلام کند که از اسلام برگشته است. اگر شمار این گونه افراد (که پرشمارند) افزایش یابد، رژیم یا واپس خواهد نشست یا عملاً دچار دشواری بزرگ و غیرقابل کنترلی خواهد شد.
باری، من سال ها پیش شعری نوشته ام با نام «من مفسد فی الارض ام». سوای آن، بارها در رسانه ها و در نوشته هایم اعلان برائت از اسلام کرده ام. آن شعر را در زیر این نوشته می گذارم با این صدای بلند که:
من یک ایرانی هستم و تاریخ نشان داده که نیاکان ما به زور شمشیر و جزیه و... مسلمان شده اند.
من فقط به خاطر این که در یک خانواده ی به ظاهر مسلمان بدنیا آمده ام، جزو آمار مسلمانان شده ام!
من به هر کسی که هر دینی را آگاهانه بپذیرد احترام می گذارم و به همین نسبت هم، به هرکسی که بی دین باشد ارزش و احترام می گذارم.
من اگر روزی بخواهم دینی برای دنیای شخصی خودم و در وجدان و آگاهی خودم بپذیرم همانا دین ایرانی اشو زرتشت خواهد بود.
هم اکنون: من یک مرتد فطری هستم. ارتداد را آگاهانه برگزیده ام. جزایش را تا هم اکنون نیز پرداخته ام و برای پذیرش هر «جزای» دیگر هم آماده هستم!
و اما یک خواسته از «روشنفکران و نویسندگان و شاعران»
اکنون و در این تند پیچ تاریخی و فرهنگی، شما کجا هستید و نظرتان در باره ی این مجازات آخوندی چیست؟!
مردم یکایک شما را با نام می شناسند. چرا که شما خود به عنوان شاعر و نویسنده و روشنفکر وارد میدان ادبیات و فرهنگ و سیاست ایران شده اید و خواسته اید و می خواهید با شعر و نوشته و سخن خود بر سرنوشت ایران و ایرانیان (مستقیم و غیرمستقیم) تأثیر بگذارید. ای بسا سکوت هر یک از شما در برابر این رویداد، به حساب همراهی و توافق شما با آن گذاشته شود.
شاید برخی بیاندیشند که «این یکی را هم با سکوت برگزار می کنیم تا ببینیم چی پیش می آید!! اما حتا از چنین افرادی هم انتظار می رود که اگر خود را روشنفکر، مدافع آزادی وجدان، مدافع گوناگونی عقاید و باورها می دانند از تاریکی و سکوت و پنهانکاری و فرصت طلبی و عافیت جوئی بیرون آیند و به روشنی بگویند که با حکم اعدام برای مرتدها موافقند یا مخالف؟
***
من مفسد فیالارضام
مفسد فیالارضام
زیرا
خانهام را بدون هیولاها دوست میدارم!
در گذرگاه اشتر مست
که سرزمینم را بیابان میکند
دشنه میکارم.
عاشقم
تغزل و غزل حافظ را
با شراب اسپانیا در معاشقه میگنجانم
و به جای بسمالله میگویم : بسمالانسان!
من مفسدفیالارضام
چرا که صدای این قناری شکسته دهان را
از گلوی میهنم که میشنوم
پرندهها را از تیررس جانوران دورمیکنم.
نیای بزرگوارم فردوسی است
که زیر آسمان شکستهی حماسه
داربست و ستونهای پارسی میزد.
حتا کودک هم که بودم
مفسدفیالارضی بیش نبودم
چرا که
فوارههای رنگی را
از فوارههای خون دوستتر میداشتم.
و از مردگان و مقابر «متبرک» میترسیدم.
و آواز مستان نیمشب را
از مویهی سیاه واعظان خوشتر میداشتم.
بیگمان
مفسد فیالارض زاده شدم
زیرا
شیر مادرم را
از آب کوثر و
پستان فرشتگان دروغین دوستتر میداشتم
ساقی میکده را هم
از ساقی کوثر دوستتر میدارم.
حتا پیر هم که شوم
مفسدفیالارض خواهم ماند
- زیبا و ایرانی -
و سرانجام
گورستان کافران را
بر همجواری با مقابر«قدیسان» برتری خواهم داد.
به راستی که مفسدفیالارضام
چرا که در برابر چکهئی شبنم زانو میزنم
امّا در برابر دایناسورهای بیابانی، سر خم نمیکنم.
به جای سنگ سیاه،
پیکر روان و روان ِ پیکر دلبندم را میستایم
و چهرهی شکفتهی وی را
بر حوریان بهشتی برترمینشانم.
چهارینه های حضرت خیام
آیه های محبوب من اند.
کتاب آسمانی من کهکشان است و
کتاب زمینیام موسیقی.
به جای سینه زدن، میرقصم.
مرجع تقلید من، حافظ شیراز است و
خود، مرجع تقلید ِ تَن کامگان (*) جهانم!
شاعر اشعار اروتیکیام.
رافضیام، بابکیام، ملحدم
قرمطیام، مانویام، سرخوشم.
مفسدفیالارضام!
حتا عاشق هم که نبودم
مفسدفیالارض بودم
چه رسد به هم اکنون
که با کهکشان، رایزنی دارم
تا هماغوشیام با زمین را
با همگان درمیان بگذارد!
ایرانیام، اینجهانیام و عاشقم.
اکنون شما بگوئید
من، چیستم
اگر که مفسد فی الارض نیستم؟!
برگرفته از دیوان دو جلدی اشعارم: «خوشه ای از کهکشان»
(*) تن کامگان: معاشقه کنندگان
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد: (توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد) |
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |