بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

5 اسفند 1386 ـ  24 فوريه 2008

 

ادبیات: میان آرمانخواهی و حزب گرایی

نویسنده میان آرزو و تحزب!

 

لاله امبلی

 

گرچه مکتب رئالیسم سوسیالیستی (واقعگرایی اجتماعی) فقط میان سالهای 1932 تا 1953 سیاست ادبی حزب کمونیست شوروی را تعیین میکرد، استالین ولی به تنهایی تاریخ، سیاست و فرهنگ شوروی بین سالهای 1928تا 1953 را زیر نفوذ خودداشت. از 2000 نویسنده ای که در زمان او دستگیرشده بودند،حدود 1500 نفر از آنان اعدام شدند. خودکشی های بیشماری میان شاعران دردهه بیست قرن گذشته نیز موجب تعجب انظارعمومی شده بود و در پایان، پس از مرگ استالین، از 600 نویسنده که بدون دلیل مورد ظلم واقع شده بودند اعاده حیثیت گردید. استالین خود می گفت که ادبیات باید از حزب برای مبارزه و پیروزی کمونیسم در جامعه حمایت نماید. در دههء 30 قرن گذشته به ادبیات یک مسئولیت عظیم اجتماعی داده شده بود. تزهای طرح سوسیالیسم رئالیستی غالبا متکی به نظرات استالین بودند که می گفت نویسندگان و مهندسان روح و روان انسان ها هستند؛ یعنی، حتا خلاقیت ادبی دچار بوروکراتیسم دولتی شده بود؛ به این دلیل گروهی از اهل قلم به مهاجرت درونی پناه بردند. نویسنده ای دراین رابطه نوشت که :" آزادی در آینده قراردارد؛ پشت کوه های کار ،ماورای آرامگاه کشته شده گان".

لوناچارسکی ؛ یکی دیگر از نظریه پردازان ادبی نوشت که هنر، جانبدار و طبقاتی است . و گورکی بعدازبازگشت ازمهاجرت دوم خود به وطن، هومانیسم خودرا بطور کامل درخدمت سیاست فرهنگی استالین قرارداد. سیاست ادبی که استالین،گورکی،گروتسکی و فادوف پیشنهاد میکردند،میبایست جانبدارانه،حزبی، مردمی و ساده می بود.

آنزمان سیاست تعقیب وسرکوب دولتی دائم : ادیبان،هنرمندان و دانشمندان رادریک وضعیت ترس وناامنی قرارداده بود. و به آزادی نسبی گروههای آوانگارد ادبی بعدازانقلاب،درسال 1932 بطورکامل پایان داده شد.. پاره ای ازآثارادبی آنزمان نشان میدهند که فراز و فرود قهرمان ادبی دروضعیت دیکتاتوری وبوروکراتیسم، درتنگاتنگی خاصی قرارداشت.ادبیات مهاجربین سالهای 1917-1956 ، بخشی ازادبیات فراریان شوروی بحساب می آید،گرچه تاسال 1924 اختلاف واقعی میان ادبیات درون و برون مرز شوروی وجودنداشت. باآغازجنگ جهانی دوم،ادبیات جنگ نیز بخش مهمی ازادبیات زمان استالین شد. ادبیات دفاعی درآن سالها را میتوان بخشی ازادبیات جنگ بحساب آورد. نویسنده دیگرفقط نویسنده نبودند بلکه مبارزی در جبهه ادبی،و نظامی شدن زبان دراین دوره غیرقابل اجتناب بود. فراریان ادبی مدعی بودند که درتاریخ ادبیات جهان، شاهکارهای جاودانی ازطرف نویسندگانی مانند : ولتر،هاینه،ویکتورهوگو، و میکیویچ ،درخارج ازکشور زبان مادری نوشته شده اند. گورکی ؛ پدر ادبیات شوروی،رمان مادر،شاهکارادبیات تبلیغی سوسیالیستی رادرزمان تزاردرخارج ازروسیه نوشت. درسال 1933 جایزه گورکی برای اهل قلم تعیین شد و دردانشکده نویسندگی که به نام گورکی افتتاح شده بود،تاسال 1982 حدود 2921 نفر فارغ تحصیل شدند. بعدها ثابت شد که گورکی درزمان استالین به نویسندگان بیشماری که تحت خطردستگیری قرارگرفته بودند،کمک نموده است،گرچه اوظاهرا یکی از مجریان سیاست فرهنگی زمان استالین بود. درنخستین کنگره نویسندگان که شامل 2500 عضو بود،از 591 نفردعوت شدند . ازآن تعداد فقط 21 نفر یعنی حدود 3درصد زن بودند ، در حالیکه 25 نفرازاوکرائین،28نفراهل گروزنی، 113 نفر نویسنده یهودی تبار،و 200 نفر نماینده ادبیات روس بودند. بامرگ استالین درسال 1953 مرحله جدیددیگری درادبیات شوروی آغاز گردید. دردهه 30 قرن گذشته،غیرازتئوریهای رمان لوکاچ،به دکترین ادبی انگلس درکتاب "پیروزی رئالیسم" نیزاهمیت خاصی داده میشد. امروزه ثابت شده است که نظریه های ادبی لوکاچ دررمان،متکی برفلسفه تاریخ و استتیک هگلی بوده اند. یعنی نویسنده باید باکمک تفسیرهای هگل ازتاریخ،به نمایش ساختار دورهها می پرداخت. درطول حاکمیت استالین غالب نویسندگان متوجه شدند که کنترل آثارنویسندگان،منتهی به ادبیات سفارشی برای دولت شده است .

سیاست ادبی حزب بلشویک به بعضی از کلاسیکهای ادبیات روس مانند : پوشکین، گوگول،لرمانتف،بلینسکی، و چرنیشفسکی، اهمیت خاصی میداد وآنان را بعنوان آموزگاران ادبی توصیه می نمود. دراین رابطه اغلب سالروز تولد ویا سالگرد مرگ گروهی از نویسندگان پیش از انقلاب جشن گرفته میشد؛مثلا : درسال 1937 برای صدمین سالروز مرگ پوشکین – درسال 1938،نودمین سالروزمرگ بلینسکی- درسال 1939 پنجاهمین سالروز مرگ سالتیکف شچدرین؛نویسنده موردعلاقه استاین – ودرسال 1939 پانزدهمین سالروز مرگ برییوسف – و 152مین سالروز تولد لرمانتف،مراسمی برقرارگردید. درمکتب "واقعگرایی اجتماعی" به 5نکته اشاره میشد: نخست اینکه نویسنده بایدزندگی انسانها را بشناسد و طبق حقیقت وروح سوسیالیسم آنرابه نمایش بگذارد. دوم اینکه هنرباید خط دار و جانبدار باشد. سوم اینکه بجای رمانتیک پیشین می بایست به رمانتیک انقلابی اهمیت داده شود. چهارم اینکه بایدازهنرمند درجامعه انتقاد گردد. پنجم اینکه نویسنده بایدبرای فرهنگ زبان کوشش نماید.

یکی ازنخستین خواسته های مهم مکتب رئالیسم سوسیالیستی ، امید و خوشبینی درادبیات بود. دوم اینکه ادبیات می بایست برای تغییر جهان و زندگی به انسانها کمک نماید. ازجمله ژانرهایی که ازطرف کنگره نویسندگان درمکتب رئالیسم سوسیالیستی پیشنهادشد : رئالیسم کارگری، رئالیسم انقلابی،رئالیسم قهرمانی، و رئالیسم رمانتیک بود . درادبیات آندوره به نقش تربیتی و اجتماعی علیه دین و جهانبینی های ارتجاعی نیز اهمیت داده میشد. درتاریخ ادبیات همیشه موضوع کار و سازماندهی فرهنگ، نقش مهمی داشته اند. خواسته دیگر حزب این بود که در دوره بازسازی اقتصادی ، صنعتی شدن و کلکتیونمودن شاخه های تولیدی،بایدازادبیات اشتفاده شود. رمان صنعتی و کلخوزی مانند کتاب "سرزمین زیرشخم" شولوخف،یک ژانر مستقل گردید. سه ژانر مهم رئالیسم سوسیالیستی: رمان تولیدی اقتصادی، رمان تربیتی، و رمان تاریخی، بودند؛ مثلا شولوخف در کلکتیونمودن تولید،ازتبلیغ های سوسیالیستی خودداری ننمود. رمان " رود ولگا به دریاچه خزر میریزد "نوشته بوریس بیلناک از جمله رمانهای بازسازی دهه 30 قرن گذشته بحساب می آیند. دررمان تربیتی، تربیت انسان نوین،هدف اجتماعی و سیاسی دولت بود. رمان " پطر اول " نوشته آلکسی تولستوی، ازجمله رمانهای مشهورتاریخی آندوره بشمارمی آید. رمان حماسی-روایتی را میتوان سنتزی از رمان حماسی تاریخی و رمان بورژوایی بحساب آورد. آلکسی تولستوی، شولوخف و کتاب "دکتر ژِیواگو " پاسترناک ، ازمهمترین آثار رمان تاریخی بودند.

باوجود همه این ضعف ها ، ادبیات شوروی بعدازانقلاب اکتبر،آنزمان :جوانترین،پویاترین، و مترقی ترین ادبیات خلقها و کشورها بود. چون آن تنها ادبیاتی بود که کوشید تا کارگران و کشاورزان را علیه استثمار و برده گی مزد،سازماندهی نماید.زندگی کارگران و دهقانان ازجمله موضوعات ادبی برای مبارزه در راه سوسیالیسم بودن،شد . گرچه درسال 1936 درادبیات مبارزه ای برای افشای فرمالیسم شروع شد، ازآنزمان ادبیات آوانگارد و ادبیات ناتورالیستی را دوبخش چپ و راست ادبیات رئالیسم سوسیالیستی می نامند. و طبق ادبیات سفارشی،نویسندگان می بایست اثاری پیرامون زندگی راحت زحمتکشان درکلخوزها منتشر می نمودند.

درمکتب رئالیسم سوسیالیستی (واقعگرایی اجتماعی)، هستی، عمل و فعالیتی خلاقانه است که هدفش کمک به توانایی های فردی ارزشمند انسان برای پیروزی برنیروهای طبیعی بود. نویسندگان این مکتب می بایست علیه ارتجاع ضدروشنگری، عرفان، آخوندبازی، و شیطان پرستی، مبارزه میکردند. گورکی ازیک رمانتیک انقلابی میگفت که کار درآن باید موضوع ادبیات برای اتوپی و خوشبینی دررئالیسم سوسیالیستی باشد. جهانبینی خوشبینانه گورکی ازانسانهای زیبا و تراژدیک را متکی برکتاب " چنین گفت زردشت " نیچه میدانند. ازجمله موضوعات ممنوعه درمکتب رئالیسم سوسیالیستی آنزمان: طرح اختلافات ملی ومذهبی ، عرفان، طرح موضوعات جنسی و جسمی، و افشای زندگی خصوصی اعضای حزب،ارتش،نیروهای امنیتی و نیروهای ضدانقلاب و بایکوت شده، بود. نویسندگان غربی مانند آندره مالرو و کلاوس مان، که از شوروی دیدار نمودند، دعوت به همکاری و حمایت از سوسیالیسم شدند. رادک دررابطه باادبیات فاشیستی و اخطار به غرب گرایان،با معرفی نویسندگانی مانند : جویس، پروست، و دسپاسوس، مخالفت نمود. و رمان رولان درمخالفت با مهاجران ادبی شوروی،به حمایت ازمواضع گورکی و آلکسی تولستوی پرداخت. او ادبیات جهان سرمایه داری را خودسرانه، بدو دسته: فاشیستی و بورژوا دمکراتیک تقسیم کرد و گرچه گروه دوم را فاشیستی میدانست، ولی از بخشهایی ازآن دعوت میکرد که به جبهه ادبیات شوروی بپردازند و میگفت که نویسندگان غربی مانند: جویس، پروست و دوسپاسوس ، نباید آموزگارنویسندگان جوان شوروی شوند. پلخانف باطرح تئوری احساسات استتیک درادبیات،به مخالفت بانظریه انعکاس واقعیات درادبیات،لنین پرداخت. زمانیکه استالین، مایاکوفسکی؛بدون وابستگی به مکتب فوتوریسم، را ازجمله شاعران کلاسیک و بااستعداد شوروی دانست، سخن از تنها بازگشت یک شاعر اوانگارد بدرون مکتب رئالیسم سوسیالیستی، رفت .

مقامات شوروی ادبیات یورژوایی غرب را سنبل بحران اقتصادی اجتماعی ، زوال و گندیدگی سرمایه داری دانستند که انگل صفتی،خود داری از کار، دزدی ،حیله گری، و بیگانگی انسان را تبلیغ میکند. گورکی عقب افتادگی خرده بورژوایی و بیماریهای جامعه سرمایه داری را درمقابل " هومانیسم کارگری " رئالیسم سوسیالیستی قرار میداد. او از سودجویی ادبیات درکشورهای سرمایه داری نیزشکایت نمود. امروزه مخالفت نویسندگان شوروی باادبیات خارجی را بدلیل برداشت غلط ، ساده گرایانه، محلی بودن ، و پوپولیسم رمانتیک آنان میدانند.

ادبیات کودکان ازسال 1922 نیز طبق نظرات خانم کلارا زاتکین و خانم نژدا کرپسکایا، همسر لنین، می بایست درمخالفت با استثمار،خرافات، نادانی و ناتوانی باشد. گورکی از وظیفه انترناسیونالیست بودن ادبیات میگفت. در دهه بیست قرن گذشته، تربیت کارگران برای مبارزات طبقاتی و انترناسیونالیستی از طرف چپ های تربیتی تبلیغ میشد. یکب دیگر از شاخه های فرهنگ زمان استالین، ادبیات سایه ای بود که خلاف سیاست حاکم سعی می نمود تا مسایل خصوصی، غم زده گی و شک گرایی روشنفکران را مطرح نماید. ازجمله خصوصیات اینگونه ادبیات، شک به اوتوپی و طرح ناامیدی و موضوعات آبزورد در جامعه بودند.

 

برگرفته از سايت: «فرهنگ و هنر»

http://farhanggoftego.org/F-G.php?li=0&mid=2&nid=haupt&news-id=672

 

بازگشت به خانه

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

 

و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد:

(توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد)

 

نام شما:

اگر مايل به دريافت پاسخ هستيد آدرس ای - ميل خود را ذکر کنيد:

پيام شما:

بازگشت به خانه

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630