اول اسفند 1386 ـ 20 فوريه 2008 |
ابراهیم یزدی و ماجرای اعدام هویدا
تقی روزبه
به مناسبت فرارسیدن سالگرد 22 بهمن 57 هرساله بازارارزیابی ها و خاطره گوئی ها درمورد این رویداد بزرگ گرم می شود. دراین رابطه گاهی هم روایات و اطلاعاتی ازسوی برخی بازیگران وشرکت کنندگان درآن مطرح میشود که تازگی دارد(بخصوص ازجنبه سندیت آن). یکی ازآن ها مربوط می شود به روایت آقای یزدی درمورد نحوه کشته شدن امیرعباس هویدا درراهروی دادگاه:
به آقای خمینی گفتم که هویدا اسرار زیادی دارد. زمانی ما می گفتیم خاندان پهلوی فاسد بودند و روابط کثیفی داشتند، خب ما مخالف بودیم و می توانستیم هر حرفی را بزنیم. اما نخست وزیری که 14 سال مسئول بوده است می خواهد حرف بزند. باید بگذاریم حرفش را بزند.آقای خمینی پیشنهاد من را پذیرفت.وبه خلخالی گفت همان جور که فلانی می گوید عمل کنید".
دکتر یزدی در جواب سؤالی در مورد نحوه اعدام هویدا می گوید: "هنگامی که هویدا شروع کرد که بگوید در دوران 14 ساله زمامداری او به عنوان نخست وزیر شاه چه اتفاقاتی افتاده است و خاطراتش را بیان بکند، رئیس جلسه به دادگاه تنفسی کوتاه می دهد. موقعی که هویدا به راهروی دادگاه می آید یکی از آقایان روحانی که آن جا بوده و من مایل نیستم الان اسم او را ببرم در راهرو با هفت تیر کمری خودش او را می کشد. بدین ترتیب (جسد) آقای هویدا را می برند روی صندلی اش می نشانند و عکس بر می دارند و حکم اعدامش را برایش قرائت می کنند و بعد می برند. اصلا چنین چیزی نبود که اعدامش بکنند".
چنانکه ملاحظه می کنید، آقای یزدی پس ازگذشت 29 سال هنوزهم صلاح نمی داند تمامی حقیقت این جنایت را بطورکامل افشاء کند.
بی شک آقای ابراهیم یزدی بعنوان یکی از معتمدین نزدیک به خمینی درآن سالها که درعین حال عضو برگزیده "شورای انقلاب" هم بودند و بعدا تصدی مهم وزارت خارجه اولین دولت پس از"انقلاب "را هم بعهده داشتند، قاعدتا باید دارای اطلاعات زیادی در مورد زد و بندهای پشت پرده خمینی با قدرت های خارجی و با ارتش و ساواک و نیز بخصوص از جنایت ها ومحاکمات سرپائی پس از پیروزی قیام وبدست گرفتن سکان ماشین دولتی توسط مرتجعین جدید داشته باشد. گو اینکه ایشان و هم مسلکانشان بعنوان شریک سیاسی کاست روحانیت نمی توانند خود را از مشارکت در آن جنایت ها مبری بدانند. بااین همه پس ازمغضوب شدن ایشان ونهضت آزادی و بیرون انداخته شدنشان از دایره قدرت، بهترین خدمتی که ایشان ویاران او می توانستند انجام بدهند همانا افشاگری جنایتها وبند وبست های پشت پرده بود، تاحداقل مردم را درشناخت ماهیت جنایتکارانه این تشنه گان قدرت و ثروت- که سعی وافری برای پنهان نگهداشتن آن و فریب مردم داشتند، وازجمله ازطریق آراستن ویترین قدرت توسط همین نهضت آزادی، یاری دهند. انتظارفوق پیشکش! ولی معلوم نیست که پس ازگذشت 29 سال ازحاکمیت جنایت وخیانت، چرا ایشان هنوز هم تا این حد با امساک و بصورت قطره چکانی آن ها را بیان می کند؟ آیا نگران پرسش افکارعمومی در مورد سهم ایشان و هم مسلکانش در این جنایت ها هستند؟ آیا علنی کردن اسرار این جنایت ها، رشته های پیوند موجود با نظام حاکم را پاره می کند؟ آیا از بیم جان خود و خشم حاکمیت تا این حد رازداری می فرمایند؟ و....
صرفنظرازسؤالات فوق، آنچه که دراین گزارش توجه شنونده ویاخواننده را بخود جلب می کند، برخورد حسابگرانه وی دربیان این خاطره است،که براستی چندش آوراست ویاد آورهمان فرهنگ تمامیت گرای 29 سال پیش،که خود را درسکوت دربرابراین نوع جنایات واحیانا نوع معینی از اعتراض نسبت به این گونه اعدام ها به نمایش می گذاشت. او وقتی به نحوه اعدام هویدا در راهرو دادگاه وقبل ازپایان یافتن حتی محاکمه فرمایشی اشاره می کند، بجای آنکه از فرمایشی و سرپائی بودن محاکمات چند دقیقه ای، نبود مطلق حق دفاع متهم ازخود و محکوم کردن چنین شیوه قرون وسطائی سخن بگوید، افسوسش مطلقا از این جنبه است که کشتن وی به آن صورت سبب شد تا اطلاعات ارزنده ای که این نخست وزیر 14 ساله شاه داشت، با او بگور برود! با این حساب قاعدتا هویدا را باید خیلی هم خوش شانس بشمار آورد و او باید خیلی هم متشکر از ترور کننده اش باشد که توانست او را از قیدحیات و فروافتادن به چنان جهنمی که برای تخلیه اطلاعات او دراتنظارش بود نجات دهد!
نتیجه چنین برخورد ابزاری ومنفعت جویانه با حقوق اولیه هرفردانسانی، صرفنظرازعقاید وباورهایش وازجمله برگزاری دادگاه قانونی وعادلانه ومحاکمه شدن براساس موازین حقوق انسانی، همانطور که طی این سه دهه دیدیم،حاصلی جزپهن کردن فرش قرمزدرزیرپای جلادان تازه نفس برای ادامه جنایاتِ جلادان ازنفس افتاده وجزبگردش درآوردن داس اعدام ومحاکمات فرمایشی وسرپائی وقربانی کردن هرجنبده ای که جرئت کند مخالفت خود را ابراز کند، نداشت. بنظرمیرسد که هنوزهم پس ازگذشت 29 سال ِ سرشاراز خون وجنایت، یاد نگرفته ایم که آزادی قبل ازهرچیز یعنی آزادی اقلیت وآزادی مخالف وداشتن حق دفاع ازخود توسط این مخالف، وپای بندی به حقوق بشرهم قبل ازهرچیز یعنی رعایت حقوق انسانی دشمن خود. چرا که وقتی کسی هنوز دراکثریت باشد(ویا خودچنین به پندارد)،نیازی به محاکمه او(بعنوان مخالف اکثریت) نیست ،تابرایش روشن شود که آیا درنظامی که دربرپاکردنش سهیم است، حقوق انسانی اش تضییع خواهد شدیا نه؟.بله!این واقعیت دارد که چهره حقیقی هرنظام را می توان درآئینه برخورد با مخالفانش مشاهد کرد.
بی شک هویدا وبسیاری ازدولمتردان رژیم گذشته، هم جنایت های بسیارکرده بودند وهم دارای اسرارمهمی بودندکه باید درپیشگاه مردم ودردادگاه های مردمی، حساب پس می دادند.اما برخلاف گمانه زنی آقای یزدی،این نه فقط کارشکنی قدرت های حامی رژیم گذشته،بلکه بیش ازآنها خودجمهوری اسلامی بود که مایل به آگاه شدن مردم نسبت به جنایت های آنها واسرارپشت پرده نبود. همانطورکه مانع ازافشاء اسرارساواک شد (والبته آقای یزدی، با یکسان انگاشتن چهره صوری قدرت، با چهره باطنی وآنچه که درلایه های پنهان وواقعی آن می گذشت وبعلت نادیده گرفتن همین ماهیت دوگانه قدرت،درپندارخویش خمینی را با خود همسومی پنداشت.وحال آنکه خمینی بافراست کامل، همانطورکه بعنوان دکورازاو و بارزگان وسایرهمراهانشان بهره می گرفت،سرنخ اصلی قدرت پنهان و واقعی را نیزدردستان خود داشت وهم اوکارگردان اصلی آن عرصه نیز بود).البته دلیل آن نیزروشن است:قبل ازهمه باین سبب که این رژیم خواهان حفظ پایه ماشین سرکوب وتداوم استثماروتحمیق وبکارگیری آن درخدمت به منافع خود بود.قرارنبود که خودسیستم وماشین درهم شکسته شود.هدف تنهاتعویض راننده وبدست گرفتن فرمان ماشین بود.بهمین جهت هم نه فقط ماشین جهنمی راحفظ کردند،بلکه ضمائم تازه ای را هم به آن افزوند .والبته، لیبرالهای مذهبی هم نه فقط دراین هدف با آنها هموسووهم منافع بودند بلکه،الحق، درآن زمان، تاآنجا هم که توانستند کمک شایانی درانجام آن صورت دادند.آیا ابراهیم یزدی ونهضت آزادی،سرانجام به نقش دکوروتزئینی خود در این رژیم جهنمی،بهنگامی که برای استقرارخود وفریب افکارعمومی داخل وخارج به آنان نیازداشت، اعتراف خواهند کرد؟!
دومین نکته قابل تأمل دراین نوع خاطره گوئی آنست که ابراهیم یزدی هنوزهم حاضرنیست نام آن آخوند هفت تیرکش را که با هفت تیرخود هویدا را درراهرو دادگاه بقتل رساند افشاء کند. چنین رفتارمبتنی برمصلحت اندیشی های حقیرانه، بخوبی نشان می دهد تا چه حد سیاست ورزیدن بدون تکیه بر اخلاق وآرمان حقیقتا انسانی، می تواند آدمیزاده را فاسد می کند. بخصوص اگردرنظربگیریم که یزدی دراین رابطه فرضیه نفوذ خارجی ها را درازبین بردن زودرس هویدا نیزدخیل می داند،آن گاه معلوم می شود که این پنهان کردن روحانی مزبورتاچه حد ازهردوسو حسابگرانه است. درهرحال یا این روحانی هفت تیرکش و مستبد باید قاعدتا ازدوستان ویا متعلق به جریاناتی باشد که وی وهمراهانش هنوزهم باو وآن جریانات احساس همسوئی دارند وتضعیف اورا به ضررکفه منافع اردوی سیاسی خود می دانند و یا آنکه او هم چنان ازاصحابت قدرت کنونی است وبهردلیل سود رازنگهداری برزیان سیاسی اش می چربد. ولی آنچه که دراین میان قربانی شده وهم چنان می شودو هیچ دغدغه ازآن درمیان نیست همانا قربانی شدن دموکراسی وحقوق بشر وحق اطلاع یافتن مردم ازماهیت جنایت کارانه رژیم جدیدی است که جایگزین رژیم گذشته شده وازهمان لحظه جلوسش برقدرت، یعنی 29 سال پیش ،محاکمات سرپائی و فرمایشی چنددقیقه ای را درمدرسه رفاه وعلوی و... برپامی کند وحتی منتظر پایان این محاکمات چنددقیقه ای نمانده و در همان راهروی دادگاه، محکوم را به قتل می رساند و سپس با گرفتن عکس مقتول و نشاندنش برصندلی به مردم و به دنیا اعلام می کند که پس از محاکه تیرباران شده است! آیا افشاء به موقع چنین جنایاتی نمی توانست در بیرون آمدن هرچه زودتر مردم از آن "سرمستی توده ای" و همذات پنداری خود با حاکمیت جدید، و پائین کشیدن خمینی ازماه به زمین یاری کند؟
براستی که حکمت بزرگی در این همه راز نگهداری آقای ابراهیم یزدی و همه هم مسلکانش نهفته است!
* اصل خاطره را که بصورت فیلم کوتاهی است ومتن پیاده شده آن را میزان نیوزبه مناسبات فراررسیدن 22 بهمن انتشارداد.
برگرفته از وبلاگ نويسنده:
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com/
نظر:
دو سال پیش سالنامه روزنامه شرق که حالا توقیف شده است یک صفحه را در اختیار آقای یزدی گذاشته بود که مطلبی در آن بنویسد و ایشان از خاطرات خودش در سال اول انقلاب که به کوبا رفته بود و از تحسین زیادش از دیکتاتور کوبا فیدل کاسترو نوشته بود. خوب از ایشان چه انتظاری می توان داشت؟ ع.م.ط
******
به نظرم افشای هرجه بیشتر این جریان ملی مذهبی که به عنوان سایه قدرت جهنمی رژیم جمهوری اسلامی عمل می کند بسیار اهمیت دارد .چون اینها هستند که همیشه به عنوان مخالف کذایی خاک به چشم مردم می پاشند
احمد - رشت .
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد: (توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد) |
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |