اول اسفند 1386 ـ 20 فوريه 2008 |
فرزاد پورمرادی
تکاپوی امروزی و گسترده، روشنفکران و کنشگران سیاسی و اجتماعی جامعه ایرانی برای رسیدن به دمکراسی از نتایج مسلم انقلابی با پشتوانه عظیم مردمی بود که با شعار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی بر سر کار آمد. در اين نباید تردید کرد. آنچه در سال 57 روی داد محصول کاری جمعی بود که اکنون، پس از سه دهه، انتخابات اش از رقابت تهی است و به خانواده بنیانگذارش نیز رحم نمی شود. از سوی دیگر اما، اینهمه تکاپو و کنش در راه دمکراسی خواهی که با تجربه ای بیش از ربع قرن همراه است، هنوز نتوانسته روشنفکری و اپوزیسیون – درون و بیرون - را به سوی یک تحلیل واقعی از جامعهء ایرانی سوق دهد. موضعگیری های سردرگم و مبهم آنان در قبال انتخابات 24 اسفند همه بیانگر عدم شناخت آنان از جامعه درون کشور است.
در خط مقدم استبداد آفرینی و ناکامی دمکراسی در ایران، روشنفکر و «الیت» جامعه نقشی کلیدی را بازی کرده است. این جماعت اگر چه توانسته مفاهیمی را در فرهنگ جامعه جاری کند اما، نتیجهء عمل آن در بسیار موارد به حذف خودش انجامیده است. متأسفانه امروز نیز ایران از داشتن روشنفکران و کوشندگان «رهایی بخش» محروم است. آنها که هستند ـ از يکسو ـ هنوز نتوانسته و نمی توانند رابطهء باورمندی با اصول بنیادی دمکراسی برقرار سازند، و هرچند از دمکراسی و حقوق بشر سخن می گویند اما حاضر نیستند حتی نام مخالف فکری خود را نیز بر زبان آورند، و در تحریف تاریخ گوی سبقت را از هم می رباید، چه رسد به اینکه در یک رقابت دمکراتیک شرکت جویند و، اگر چه رژیم سیاسی کنونی ایران را ناقض حقوق بشر و ضد دمکراسی معرفی می کنند، اما خود بهتر از آن عمل نمی کنند. از سوی دیگر، آنها نتوانسته اند با لایه های گوناگون جامعه ارتباط منطقی برقرار سازند.
بسیاری از مخالفان یا در برموداهای تاریخ ایران لنگر انداخته اند و آینده را در دیروز معنا می کنند و یا گرچه مدعی دمکراسی و احترام به حقوق بشر هستند اما، حتی از دیدن چهره یکدیگر متنفرند! همچنین در ایران، همیشه یک متهم و مجرم وجود داشته تا کاسه کوزه های نابلدی منتهی به شکست بر سرش شکسته شود. این بیچاره همیشه حکومت است و کسی نمی پرسد سبب پیدایش و استمرار آن چه بوده است؟
ضرب المثل معروفی می گوید: "انسان های تنبل و حسابگرند". ما این را به عینه در جماعت روشنفکری ایران می بینیم که، در بررسی علل ناکامی دمکراسی، پشت انقلاب مشروطه و تاریخ دیگر کشورها موضع می گیرند و آنرا یک حرکت تدریجی بحساب می آورند که معلوم نیست کی نتیجه دهد!
بیش از یک قرن ندای آزادیخواهی ایرانی معطوف به تکاپو و تلاش برای بدست آوردن حداقل هایی بوده که در دوره هایی آنرا بدست آورد و براحتی بر باد داده است.
اگر دقیق تر ببینیم، هندوستان مستعمره ای بیش نبود اما، ديده ايم که چگونه در زمانی کوتاهتر از ما به بزرگترین دموکراسی جهان بدل شد. ما ـ که مستعمره هیچ کشوری هم نبوده ایم ـ آنچه می بینیم محصول خواست های از محتوا تهی دیروز و امروز است. بستر و خاستگاه آینده سازی این جامعه یا بر دیروز بنا گردیده و یا در دوردست ناپیدا جستجو شده است. آینده نگری الیت ایرانی، همیشه بر بودها و نیست ها سوار و متأسفانه از هست هایش تهی بوده است.
ریشه های ناکامی دمکراسی در این مرز و بوم - که بهترین زمینه های تاریخی و معاصر موفقیت را در خود دارا می باشد – نه در رژیم سیاسی دیروز و امروز و دولت های آن است (آنگونه که مثلاً عده ای همچنان می انگارند که دولت احمدی نژاد مسبب خیل عظیم گرفتاری هاست و مرتب آنرا در درون و برون کشور فریاد می زنند؛ مثلاً، در بیانیهء 370 نفر داخل کشور)، و نه در دست بیگانگان! گرچه هر یک بدرستی در شکستن پر و بال دمکراسی می توانند نقش تقویت کننده داشته باشند!
از همین روست که زیرکان استبداد ، همیشه دام اصلی را برای نخبگان و روشنفکران پهن می کنند و با مدد گرفتن از تزریقات فکری – احساسی آنان در جوامع خود، پایه های قدرت خويش را استحکام می بخشند. بزرگترین خدمت به چنین دستگاه های ظلم گستری، در کمترین تمجید آنان از حکومت و جدایی مردم با این جماعت دنبال می شود !
در این بین البته مردم به گونه دیگری می اندیشند و الویت هایشان متفاوت است. بسیاری در صفوف بانک ها برای دریافت سود سهام عدالت اعطایی دولت نهم به شکرگزاری مشغولند و براحتی آرای انتخاباتیشان قابل خریداری است . سوارگان بر چهار چرخ نیز اکنون آمادگی کامل برای پذیرش بنزین لیتری حتی 400 تومان نیز دارا شده اند. طبقه متوسط گرفتار معضلات روشنفکری ذهنی گرای ایرانی است و بازاریان از صدقه سر تورم ، سودهای سرشار به جیب می زنند. برای چنین مردمانی اخبار مربوط به سهمیهء بنزین نوروزی مهمتر از مرگ ابراهیم لطف الهی است. رد صلاحیت های گستردهء کاندیداها، دیگر آنچنان اهمیتی برای مردم کوچه و بازار ندارد و فریادهای اعتراض اصلاح طلبان در میان توده مردم کمترین اثری برجای نمی گذارد. بهترین کارشناسان و متخصصان امور را ساعت ها بر صحنهء رسانه ها بیاورید، جمعيت حاضر نیست برای شنیدن سخنان آنها دقیقه ای وقت صرف کند! به بیان دیگر، شکاف و گسل بزرگی بین آنها و روشنفکری و کنشگر ایرانی پدید آمده که علت آن تنها در موانع حکومتی نیست . بصراحت می توان گفت که افکار عمومی در صداقت این جماعت تردید دارد وحاصل کار آنرا به عینه و بارها دیده و بنظر می رسد در این نتیجه گیری درست اندیشیده است .
این فهمیدگان و فهماندگان ما (!) جاده خاکی فراوان دارند و هر کس ساز نابلد خود را می زند . اينها متأسفانه حتی از پذیرش و توافق بر روی مفاد " اعلامیه جهانی حقوق بشر" ابا دارند و تنها در شعار بر آن پای می فشارند . در این بین، اما، معدودی نيز یافت می شوند که در ترافیک و تصادف این هر روز فزون شدگان و پرمصرفان سوخت اجتماعی، یا در پشت چراغ قرمزند و یا در تعمیرگاه!
باید صدای منادیان واقعی دمکراسی و حقوق بشر رساتر شود . تنها این عده معدود و اما صادق می توانند با این جامعهء بریده از همه ارتباط برقرار کنند و بر استحکام اصول و مبانی دمکراسی و احترام به حقوق بشر در زیر سایهء " اعلامیه جهانی حقوق بشر " همت گمارد و آنرا در فرهنگ جامعه جاری کند.
http://fpourmoradi.blogspot.com/
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد: (توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد) |
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |