اول اسفند 1386 ـ 20 فوريه 2008 |
پخش غیر رسمی فيلم سنتوری شکست آشکار ممیزی است
محمد آقا زاده
دست بدست شدن سي دي «سنتوري» داريوش مهرجويي نشان داد مميزي در ذات خود بي فايده است؛ اقدامي است اداري و نا كارآمد؛ اقدامي كه حتي به هدف بي واسطهء ـ خود كه سد كشيدن بين مخاطب و فيلم است ـ دست نمي يابد، ولي سينماي ايران را در زير پاي مصلحت انديشي های سليقه اي و بي مضمون ذبح و، از نظر اقتصادي، آنرا له مي كند. خواستن از تماشاگر هم كه «اين فيلم را نبينيد»، آن هم در شرايطي كه امكان اكران آن فراهم نشده است، نه تنها هيچ حاصلي ندارد بلكه مميزي را در تداوم عملكردش مصر مي كند. بنظر مي رسد بايد اين فرصت را به تماشاگررا داد تا هم خود را از تماشاي يك اثر سينمايي محروم نسازد و هم بتوانند وجدان خود را از طريق ياري اقتصادي به تهيه كنندگان فيلم آرام كند. بنظر مي رسد راهكارهاي اين همراهي را مي توان يافت و تبديل به يك رويه كرد.
بايد به مديران امور سينمائی، كه از جانب يك ديوانسالاري سخن مي گويند، اين نكته را تفهيم كرد که هر چقدر آثار هنري در دايرهء رسمي بماند حوزها اختيارتشان دست نخورده باقي مي ماند؛ و اگر بخواهند بيش از حد دايره ضرورتهايي كه خود به آن پايبندند را افزايش دهند، فرهنگ و هنر را ـ بی آنكه خواسته باشند ـ وارد مناسباتي مي كنند كه آنچنان در خفا عمل مي كند كه هيچ دست قانوني و رويه هاي اداري نمي تواند سمت و سوي آنرا حد بزند؛ و چون در خفا انجام مي شود هم قدرت تاثير گذاري بيش از حدي مي يابد و هم اينكه شكستن قوانين بر ساخته حكومت آسان تر مي شود و مي تواند ديگر حوزه ها را هم در بر بگيرد.
سنتوري راه به نقد جدي مي دهد. ولي وقتي اثري پشت راه بندان نظام اداري گرفتار مي شود منتقد به ناچار بجاي گفت و گوي صريح و بي پرده در بارهء اثر خود را موظف مي بيند تا ازحق يك فيلمساز در نمايش فيلمش دفاع كند. مميزي قدرت نقد را سترون مي كند. اجازه نمي دهد رابطهء ديالكتيكي اثر و واقعيت مورد ارزيابي قرار گيرد . نگاه انفعالي و عكس بردارانهء آن با پرسش هاي جدي روبرو شود. اين وضعيت تلخ سال هاست سينماي ما را در حلقهء مسدودي گرفتار كرده است. فيلمي كه در دايرهء منع قرار مي گيرد تبديل به اسطوره مي شود. همه از قبل عاشق آن مي شوند و با بغضي در گلو در مورد آن سخن مي گويند. در حالي كه ممكن است اين فيلم از نظر مضمون، زبان هنري و پيشنهادي كه ارائه مي دهد فاقد ارزش هايي باشد كه دوستداران آن به ديگران به سادگی تحميل مي كنند. و آنهايي هم كه فيلم را بر نمي تابند مجبورند سكوت كنند و حتي مجبور می شوند از فيلمي دفاع كنند كه در حالت عادي با پتك واژه هايشان بايد افشا مي شد.
فيلم سنتوري بر آنست تا نشان دهد که وقتي ارتباط هنرمند و مخاطب قطع مي شود هنرمند در بحراني سهمگين رها مي شود كه در آن زندگي برايش پوچ و بي معني مي شود و حتي عشق نمي تواند ديگر تسکيني باشد و باز اين فقط هنر است كه مي تواند بحران را رام خود سازد. اين «نگاه رمانتيك به هنر» به يك موضوع ارزشي را نسبت مي دهد كه تنها شايستهء كليت زندگي است٬ ولي وقتي فیلم توقيف مي شود ديوانسالاري ناخواسته مهر تائيدي مي گذارد بر آنچه فيلم قصد بيان آن را دارد و همهء مخاطبان هم ـ كه در خلوت خانه شان آن را تماشا مي كنند ـ امضا یشان را به پای آن می گذارند .
نگارنده به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي پيشنهاد مي دهد که با صدور اجازهء اكران فيلم به جريان شورمندي كه ناخواسته پشت فيلم قرار گرفته است اجازهء تخليه بدهد تا بتوان، بدور از همه گرفتاري هاي ديوانسالارانه، اين فيلم را در ميدان نقد به محك كشيد.
وقتي فيلمي دارد ديده مي شود دولتي براي عدم اكران قانوني اش چرا باید خسارت مادي و معنوي آنهم از جیب سینما نجیف بپردازد.
برگرفته از وبلاگ نويسنده: http://aghazadeh.blogfa.com/post-29.aspx
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد: (توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد) |
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |