12 بهمن 1386 ـ 1 فوريه 2008 |
سلطنت يعني تبعيض بر مبناي اصل و نسب
سام قندچي
در 25 سال گذشته درباره سلطنت نوشتارهاي زيادي نوشته ام و در اين نوشته قصدم نگارش رساله ديگري درباره سلطنت نيست، علاقمندان ميتوانند نوشته هاي من درباره سلطنت ايران را در لينک آمده در پانويس مطالعه کنند (1):
در واقع اگر سلطنت پهلوي در داخل کشور در بهمن 57 سقوط کرد، در آمريکا با پشتيباني گروه بندي هاي معين صاحب نفوذ، سلطنت پهلوي نه تنها زنده نگاهداشته شد بلکه به مردم آمريکا القاء شد که آلترناتيو ايران يا سلطنت است يا که جمهوري اسلامي. در بسياري از مؤسسات حقوق بشري و خبري در آمريکا که در آنها سلطنت طلبان قدرت را بخاطر روابط گذشته شان با همکاران آمريکائي سابق رژيم پهلوي در دست دارند، تا توانستند نظير دوران شاه براي مخالفين سلطنت مانع ايجاد کردند. اگر هم به غير سلطنت طلبان اجازه کاري داده ميشد تا وقتي بود که براي سلطنت طلبان بي خطر باشند، وگرنه براي افراد مستقل فعال در خبررساني و کمک به حقوق بشر مردم ايران، در آن مؤسسات، پاپوش درست ميکردند.
اگر در ايران جمهوري اسلامي بيمه خانوده يک خبرنگار منتقد قطع ميشود، در آمريکا نيز در مؤسساتي که سلطنت طلبان ايران قدر قدرت هستند وضع چندان متفاوت نيست. سلطنت طلبان نيز نظير کمونيست ها وقتي در اپوزيسيون هستند مرتب از دموکراسي دم ميزنند ولي همانقدر که در مؤسسات آمريکائي در قدرت قرار گرفتند باز هم نظير دوراني که در رژيم شاه در قدرت بودند، تبعيض آميز رفتارميکنند، چون ايدئولوژي سلطنت بر تبعيض مبتني است . کمونيست ها نيز هنگام اپوزيسيون بودن با پرچم دموکراسي فعاليت ميکنند ولي وقتي در قدرت هستند مثلاً وقتي به هدفشان که حکومت بسته کمونيستي است ميرسند يعني حکومتي که هيچ قرابتي با دموکراسي و جامعه باز ندارد،همه گونه تبعيض که از خود ايدئولوژي آنها ناشي ميشود را روا ميدارند (2).
درباره رابطه نقطه نظر فلسفي و ديکتاتوري قبلاً به تفصيل نوشته ام و نيازي به تکرار در اينجا نيست (3):
در واقع سلطنت مبناي ايدئولوژيکش بر تبعيض قرار دارد. درست است که در انگليس بعد از انقلاب، پارلمان سلطنت را برگرداند، اما انقلاب 1642 انگليس مثل فرانسه براي برچيدن سلطنت نبود، و اساساً قيام پارلمان عليه شخص چارلز بود، و بعد از کرومول هم دوباره پارلمان سلطنت را برگرداند. منظور اينکه وقتي کشورهاي دموکراتيکي نظير سوئد و بلژيک سلطنتي هستند دقيقاً به اين معني است که آن جوامع براي اجتناب از دادن هزينه براي تعويض سلطنت اين اندازه تبعيض را در مقطعي از تاريخ خود قبول کردند تا که سلطنت موجود هم به آنها اجازه زندگي دموکراتيک را بدهد. وگرنه حتي در آن کشورهاي دموکراتيک هم سلطنت يعني تبعيض چرا که فرزند پادشاه انگليس و سوئد هم از بدو تولد از اين حق اجتماعي برخوردار ميشود که عاليترين مقام کشور را تصاحب کند در صورتيکه فرزند يک شهروند عادي از چنين حقي از بدو تولد محروم است. اين يعني تبعيض، هر چند در آن جوامع در مقطعي از تاريخشان اين تبعيض در معامله اي با سلطنت «موجود» در آنزمان قبول شد، و اصلاً با دموکراسي، پلوراليسم و رفع تبعيض قرابتي ندارد.
ولي جوامعي نظير آمريکا که محبور به چنين معامله اي نبودند، ابداً چنين تبعيضي را قبول نکردند. جفرسون تا مدتها به هاميلتون اعتماد نميکرد چون فکر ميکرد که هاميلتون ميخواهد در آمريکا سلطنت برقرار کند. جرج واشنگتن بعد از دو دوره رئيس جمهوري از مقام خود کناره گرفت تا در تاريخ آمريکا سنتي که بتواند به سلطنت بيانجامد شکل نگيرد. در مقايسه برعکس در تاريخ نمونه هائي نظير کيم ايل سونگ در کشور کمونيستي کره شمالي يا حافظ اسد در سوريه يا علي اوف در آذربايجان شوروي سابق را ديده ايم که در نظام جمهوري تبعيض موروثي را براي مقام رئيس جمهور برقرار کرده اند. در فرانسه با همه فراز و نشيب هاي پنج جمهوري بالاخره اينگونه تبعيض ها در جامعه پايان يافتند و شايد در جمهوری های عقب مانده تر نيز اين پروسه تبعيض هاي حکومت موروثي چنين فراز و نشيب هائي را طي کند.
مقام دولتي بر مبناي اصل و نسب، يک تبعيض آشکار است و يک جمهوري که چنين عملي بکند بصورت فراقانوني چنين تبعيضي اعمال کرده است، اما سلطنت في نفسه يعني قبول قانوني اين تبعيض همانگونه که در رژيم جمهوري اسلامي بسياري از تبعيض هاي فراقانوني رژيم هاي استبدادي بصورت قانوني در آمده است نظير تبعيض به کودکاني که در خانواده پيروان اديان غير اسلامي متولد ميشوند که دوباره تبعيض بر مبناي اصل و نسب است هر چند مذهب اجداد کودک مبناي تبعيض در همان بدو تولد است. تبعيض قانوني بدترين نوع تبعيض است. در نتيجه اينکه کسي بازگرداندن تبعيض قانوني سلطنت در ايران را دنبال کند مطمئناً بخاطر منافعي است که گاه نهان و گاه آشکار است.
به هر حال مردم ايران سالهاست که سلطنت برايشان تمام شده است. سياستمداران آمريکا هم بهتر است تصوير درستي از مردم ايران ارائه کنند، وقتي جنبش مدني ايران نه با جمهوري اسلامي است و نه با سلطنت و آينده خود را در يک جمهوري سکولار جستجو ميکند، و آگاه شدن مردم آمريکا از اين واقعيت ايران و ايرانيان، هم از خصومت نسبت به ايرانيان ميکاهد و هم به مبارزه با جمهوري اسلامي ياري ميکند(4).
متأسفانه تبعيض هاي سلطنت طلبان در آمريکا عليه نيروهاي جمهوريخواه سکولار ايراني باعث شده است که لابي ايست هاي جمهوري اسلامي تقويت شده شده اند. يک نيروي مستقل ايراني از امکانات مالي و حقوقي براي مقابله با سلطنت طلبان برخوردار نيست و در نتيجه افرادي که با اين تبعيضات سلطنت طلبان ايران مواجه ميشوند به گروه هاي لابي ايست براي کمک روي مياورند و اين گروه ها داراي قدرت مساوي سلطنت طلبان در آمريکا هستند و معادل سلطنت طلبان هم قادر به گرفتن کمک هاي دولتي هستند و هم در برنامه هاي مختلف حقوق بشري و مطبوعاتي کرسي برابر بدست مياورند يعني بخاطر قدرتشان چرا که اگر تريبون از آنها گرفته شود، مؤسسه امريکائي خبري يا حقوق بشري را قانوناً تعقيب ميکنند و هم پولش رادارند و هم وکيلش را، و بيشتر اوقات هم در دادگاهها موفق هستند و به اين صورت پايه بيشتري هم در بين ايرانيان بدست آورده اند وقتي توانسته اند در موارد مختلف تبعيض، به ايرانيان کمک کنند.
گوئي در داخل آمريکا انقلاب 57 دارد تکرار ميشود، اگر مخالفين سلطنت از دست کشتار شکنجه، و تبعيضات سلطنت در ايران با خميني متحد شدند تا از دست رژيم پهلوي خود را رها کنند، در آمريکا هم براي نيروهاي مستقل دموکرات و سکولار راهي نمانده جز اتحاد با لابي گران جمهوري اسلامي در برابر تبعيضات نهان و آشکار سلطنت طلبان در مؤسسات خبري و حقوق بشري در آمريکا (5).
به اميد جمهوری آينده نگر، فدرال، دموکراتيک، و سکولار در ايران
ناشر و سردبير «ايرانسکوپ»
پاورقي ها
1) http://www.ghandchi.com/index-Page3.html
2) http://www.ghandchi.com/493-CommunistCults.htm
3) http://www.ghandchi.com/440-Aristotle.htm
4) http://www.ghandchi.com/500-FuturistIran.htm
5) http://www.ghandchi.com/339-IranStudents-plus.htm
متن مقاله به زبان انگليسي
http://www.ghandchi.com/499-MonarchyDiscriminationEng.htm
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد: (توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد) |
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |