بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

 8 آذر 1384 ـ 29 نوامبر 2005

 

دموکراسی، از شعار تا واقعیت

ناهید رکسان

8 آذر 84 ـ 29 نوامبر 2005

شرایط اجتماعی همواره منتج است، نه دلخواه. این نخستین اصل در نگرشی واقع‌گرایانه به مسائل اجتماعی است. اما شرایط اجتماعی، منتج از چیست؟ منتج از شرایط اقتصادی و سیاسی حاکم بر جامعه. شرایطی که به نوبة خود منتج از شرایط اقتصادی و سیاسی حاکم بر جهان‌اند . اگر موضوع مقاله را به ایران محدود کنیم، باید نخست، شرایط سیاسی اقتصادی ایران را مورد بررسی قرار دهیم.

ایران به عنوان منطقه نفوذ آمریکا و هم پیمانانش، کشوری است با اقتصادی تک محصولی. اقتصادی متکی به استخراج و صدور نفتی که ظاهراً ملی است. اگر «چندملیتی‌ها» فناوری استخراج، و بازار فروش این نفت را تأمین نکنند، طی اندک زمانی، ایران تبدیل به ناکجا آباد قحطی زده‌ای می‌شود که صحنة سیاست آن و شعار‌های سیاسی‌اش در سیاهی گرسنگی و فقر عمومی فراموش خواهند شد.

حال این سئوال مطرح می‌شود: حاکمیت کشوری با این خصوصیات، چگونه حاکمیتی می‌تواند باشد؟ آنچه در قرن اخیر شاهد بوده‌ایم، نشانگر این‌است که تاکنون حاکمیت ایران، منتج از تفاهمی سیاسی میان همسایة قدرتمندی چون روسیه، نخست با انگلیس و نهایتاً با آمریکا بوده. منظور از تفاهم، تفاهمی دوستانه نیست. منظور تفاهمی است که توازن قوا «تحمیل» می‌کند. به عنوان مثال، براندازی بهمن پنجاه و هفت در شرایطی امکانپذیر شد که اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان، بر اساس اظهارات برژینسکی، مشاور جیمی کارتر در امور امنیتی، به «تله آمریکا» گرفتار شده، و تهاجم نظامی به افغانستان در دستور کار قرار گرفته بود.

برژینسکی ادعا می‌کند که مبتکر عملیات محرمانة حملة «مجاهدین» بر علیه دولت وابسته به شوروی در افغانستان بوده. عملیاتی که به قصد تحریک روس‌ها جهت تهاجم نظامی به این کشور طراحی شده بود. در مصاحبه‌ای با دیوید بارسامیان، نوآم چامسکی می‌گوید، سیا، سرویس‌های اطلاعاتی فرانسه، مصر، پاکستان و... بسیج و آموزش‌ نظامی50 هزار اسلام‌گرای افراطی را که به سرکردگی بن‌لادن در افغانستان می‌جنگیدند بر عهده داشتند. بسیجی‌هائی که مانند بن‌لادن، هیچ‌یک افغان نبودند. ولی برای «آزادی» افغانستان می‌جنگیدند. «آزادی» که فجایع ناشی از آن تا امروز پا برجاست.

با توجه به سیاست جنگ افروزی آمریکا در منطقه، می‌توان دلائل واقعی براندازی حاکمیت سلطنتی در ایران را نیز دریافت. برپائی حاکمیتی جدید، منطبق بر سیاست آمریکا. علت روی کارآمدن گروه «مذهبی ـ نظامی» دولت ریگان نیز ریشه در همین سیاست داشت. سیاستی که گروه سیاستمداران در تعیین آن نقشی ندارند، نه در آمریکا و نه در ایران. این سیاست را صاحبان صنایع نظامی، در ارتباط مستقیم با پنتاگون تعیین می‌کنند.

جان کنت گالبرایت، نظریه‌پرداز و اقتصاددان شهیر آمریکائی می‌گوید، تشکیلات نظامی آمریکا، تشکیلاتی است درون محور، خودگردان و خودمختار که بودجة مورد نظرش را به دولت تحمیل می‌کند. طی جنگ سرد، این تشکیلات با مشکل خاصی برای تأمین بودجه سرسام‌آور خود روبرو نبود. پس از پایان جنگ سرد، آنگاه که مطالبات مردم در جهت رفاه اجتماعی مطرح شد، آنگاه که هیولای کمونیسم دیگر بهشت سرمایه‌داری را تهدید نمی‌کرد، اعتراض به این بودجة سنگین شدت گرفت. به عقیده گالبرایت، تهاجم نظامی آمریکا، در جنگ اول خلیج فارس بر علیة عراق، برای آزمایش کارآئی سلاح‌های جدید پنتاگون صورت گرفت و ریشه در چارچوب توجیه افزایش بودجه نظامی داشت.

در همین راستا، نویسندة آمریکائی، گور ویدال در «پایان آزادی»، با ارائه مدارک، صریحاً ابراز می‌کند که انفجار ساختمان فدرال در اوکلاهما در سال 1995، به منظور تحمیل طرح «ضد تروریسم»، تأمین بودجه برای ایجاد یک نیروی نظامی ویژه با اختیارات مستبدانه و محدودیت آزادی‌های فردی، در جهت نقض قانون اساسی آمریکا صورت گرفت.

با در نظر گرفتن این نمونه‌ها، می‌توان دریافت که اگر صاحبان صنایع نظامی و بازوی دولتی آنان، پنتاگون، به سادگی رئیس جمهور آمریکا را وادار به نقض قانون اساسی‌ای می‌کنند که برای حفظ آن سوگند یاد کرده، در مورد حاکمیت‌های سرسپردة آمریکا وضعیت چگونه می‌تواند باشد.

بازگردیم به کشور ایران. کشوری که این روزها، در همة رسانه‌ها برای آن «آرزوی» دموکراسی، سکولاریته و رعایت حقوق زنان می‌کنند. از آن‌ها که نسخه‌های الزامی برای دموکراسی و سکولاریته می‌نویسند باید سئوال کرد، با کدام بنیادهای دموکراتیک، با کدام زمینه‌های سکولار، با کدام پایه‌های حقوقی زنان؟ مگر دموکراسی در غرب به خواسته و تمایل مردم ایجاد شد که در ایران چنین شود؟
دموکراسی در غرب محصول روندی بود که از قرن شانزدهم با تضعیف بنیاد سلطة کلیسا و ایجاد بنیادهای مدنی مستقل از مذهب آغاز شد. در چنین زمینه‌ای رنُسانس شکوفا شد، و در قرن نوزدهم، با مدرنیته به اوج رسید. و امروز نیز، به دلیل بحران‌های سیاسی در غرب، با تقویت بنیاد مذهب، شاهد افول دموکراسی‌های سکولار غربی هستیم. اعلام وضعیت فوق‌العاده و افزایش اختیارات پلیس در فرانسه و انگلستان، کشورهای کلیدی اروپای غربی، بیشتر از آنچه نشانگر محدودیت آزادی‌های فردی و اجتماعی در این کشورها‌ باشد، حاکی از وجود بحرانی پایه‌ای در نظام حاکم آن‌هاست. نظام‌هائی که از بنیادهای قدرتمند سرمایه‌داری، صنایع پیشرفته و اقتصادهائی چند قطبی ... بهره‌مندند
در ایران هیچیک از این امکانات وجود ندارد. بنیادهای قدرتمند مالی غیر وابسته به حاکمیت چند ملیتی‌ها وجود ندارد. در ایران تنها بنیاد قدرتمند مالی به نفت وابسته است. نفتی که چند ملیتی‌ها استخراج می‌کنند، نفتی که چند ملیتی‌ها ارزش آنرا تعیین می‌کنند و ارز حاصل از فروش آن نیز در بانک‌های غرب ذخیره می‌شود. در برابر این ذخیرة خارج از دسترس، حاکمیت ایران ناچار به خرید اجناسی است که غرب برایش تجویز کند.

در چنین شرایط اسفباری، چه کسی زمینه مساعد برای برپائی دموکراسی دیده که شعار برپائی حاکمیت دموکراتیک در ایران رسانه‌های فارسی‌زبان داخل و خارج را فراگرفته؟! به جای گوش سپردن به تبلیغات رسانه‌های ایران و جهان،‌ شایسته است، از طریق بررسی واقعی شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور، بر بن‌بستی نقطة پایان گذاشت که طی یک سده، امکان هر گونه تحرک واقعی را از ملت ایران سلب کرده.

منابع:

Noam CHOMSKY, De la propagande, Paris, Fayard, 2002.
De la guerre comme politique étrngère des Etats Unis, Agone, Marseille, 2002.
John Kenneth GALBRAITH, La République des satisfaits, Paris, Seuil, 1993.
Gore VIDAL, La fin de la liberté, Paris, Payot & Rivages, 2002.

 بازگشت به خانه

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

 

و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد:

(توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد)

 

نام شما:

اگر مايل به دريافت پاسخ هستيد آدرس ای - ميل خود را ذکر کنيد:

پيام شما:

بازگشت به خانه

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630