5 بهمن 1386 ـ 25 ژانويه 2008 |
بن بست انتخابات درایران
کاظم علمداری
امید کاذب پیروزی اصلاح طلبان
رد صلاحیت گسترده کاندیداهای نمایندگی نشان داد که شور و هیجان و تصور برخی اصلاح طلبان در ماههای پیش برای کسب اکثریت کرسیهای مجلس هشتم، و در پی آن بر کناری احمدی نژاد و نصب خاتمی به جای او چقدر دور از واقعیت بود. آنها شکست احمدی نژاد در وعدههای انتخابی اش را برای انتخاب شدن خود کافی میدانستند. اصلاح طلبان به سرخوردگی مردم و دینامیسم جامعه، و هشیاری جناح محافظه کار پس از انتخابات ۲ خرداد ۷۶ توجهای ندارند. شواهد نشان میدهد که این بار اصلاح طلبان حتی قادر نخواهند بود، به تعداد نمایندگان اصلاح طلب منعفل درمجلس هفتم، کرسی به دست آورند. آیا باید به همین شیوه ادامه داد؟
برخی استدلال میکنند که درهر حال حضور همین تعداد نماینده اصلاح طلب در مجلس بهتر ازنبود آنهاست. درمجلس هفتم حدود ۲۵ تا ۴۰ نماینده اصلاح طلب حضور دارند. جز موارد استثنایی صدایی از این نمایندگان در برابر سیاستهای مخرب داخلی و خارجی دولت و حامیان آن در مجلس و سرکوبهای گسترده و نقض حقوق مردم شنیده نشد. زیرا اولا آنها از صافی چند لایه شورای نگهبان عبور کرده اند؛ و دوم، این افراد برای حفظ کرسیهای خود وعبور مجدد از صافی شورای نگهبان و وزارت کشورچنان محتاطانه حرکت کرده اند که در عمل بود و نبودن شان در مجلس تفاوتی زیادی ندارد. شورای نگهبان حتی همین وضع را هم تحمل نمیکند. آن چند تن نمایندهای که در مواردی معترض سیاستهای دولت شدند این بار دیگر نتوانستند "کسب صلاحیت کنند". این بن بست کامل انتخابات در ایران است. تشویق به ادامه این روند فقط در مردم توهم ایجاد میکند، برای مستدبدان مشروعیت و برای ملت ایران عقب ماندگی بوجود میآورد.
این بار نیزهمانند گذشته، گروههایی مردم را تشویق به شرکت، گروههایی انتخابات را تحریم، و بخشی هم سکوت میکنند. عناصراصلی قدرت طبق سنت متداول 28 سال گذشته این انتخابات را نیر سرنوشت سازترین انتخابات نظام خواهند خواند. برخی از فقها رای دادن را وظیفه شرعی مردم اعلام میکنند. دستگاهای امنیتی نظام شایعه میکنند که هرکس شناسنامه اش مهر نخورد چنین و چنان خواهد شد. گروهی از روی اعتقاد، و گروهی از ترس به پای صندوقهای رأی خواهند رفت. اصلاح طلبان هم مانند دورههای پیش، به امید کسب چند کرسی، شرکت در انتخابات را تشویق میکنند. نتیجه چه خواهد شد؟ انتخابات با روش متداول جمهوری اسلامی انجام میشود و ملیونها نفر در رای گیری شرکت میکنند. اگر شورای نگهبان از نتایج اولیه آن خشنود نباشد با باطل اعلام کردن برخی صندوقهای رأی و دستکاریهای دیگر نتایج مطلوب خود را به دست میآورد. حداکثر ممکن است ترکیب کنونی مجلس کمی تغییر کند و همانند شوراهای شهر، به جای دو جناح، سه جناح وشاید چهار جناح از درون حاکمیت وارد مجلس شوند که همه آنها خودی اند. یعنی به حفظ و ادامه نظام ولایت فقیه معتقد اند و نمیخواهند نظم کنونی تغییرکند.
با توجه به نا امیدی مردم از اصلاح طلبان و هشیاری محافظه کاران، در دوره بعد، یعنی انتخابات ریاست جمهوری و مجلس نهم نیز، همین ماجرا تکرار میشود. طرف داران ولی فقیه که قدرت مطلق را در اختیار دارند، هر بار افرادی ازجناح رقیب را در بازی انتخابات شرکت میدهند و بخشی را حذف میکنند وبا این شیوه هم در آنها امید کاذب ایجاد میکنند که مشوق شرکت مردم در انتخابات شوند و هم اتحاد آنها را میشکنند. آنها سرگردانی اصلاح طلبان را تا آخرین روزهای پیش از انتخابات ادامه میدهند که آنها نتوانند سیاست سازمان یافته واحدی را بکار گیرند. بنابراین، این روزها دیده میشود که حتی مصلح ترین افراد اصلاح طلب اعلام میکنند که نمیدانند چه سیاستی در پیش بگیرند و باید تا تعیین تکلیف نهایی از طرف شورای نگهبان و مذاکره سران با هم، صبر کنند. با این تاکیتک، اصلاح طلبان را تا آخرین روزها سرگردان و امید وار میمانند و تنور انتخابات را به سود خط راست گرم نگه میدارند، و آنگاه طرفداران ولایت فقیه به مخالفان نشان میدهند که شرکت وسیع مردم در انتخابات دال بر مشروعیت نظام و علاقه مردم به آن است. بنابراین، جناح طرفداران ولی فقیه، که قدرت اصلی را در مهار خود دارند هیچگاه انتخابات را نمیبازند، و هیچگاه طرفداران دمکراسی (غیر خودیها) نمیتوانند حتی یک نفر را وارد مجلس کنند. این نتایج تقریبا مطلق است. قدرت میان خودشان دست به دست میشود. آنها بازیگران سیاست، و بقیه، رأی دهندگان، تشویق کنندگان به شرکت در انتخابات، تحریم کنندگان، تماشگران، روشنفکران، و سیاست مداران، تحلیل گران عام و خاص سیاست درایران اند. این بن بست انتخابات در ایران است.
چه میتوان کرد؟
امید به اینکه انتخابات کنترل شده در ایران راهی به سوی دمکراسی بگشاید، تصوری واهی است. زیرا انتخابات در دایره بسته و مهار شدهای دورمی زند و نتیجه اصلی آن ایجاد مشروعیت برای حکومت است، نه شرکت مردم بر سرنوشت خود و گشودن راهی به آینده بهتر.
امروز نیروهای اجتماعی در ایران را میتوان در سه طیف محافظه کاران مدافع ولایت فقیه، اصلاح طلبان ملتزم به ولایت فقیه، و طرفداران انتخابات آزاد و دمکراسی خواه تقسیم نمود. طیف اول انحصار قدرت و ابزار حفظ دائمی آن را درمهار خود دارد. طیف دوم بیش از آنکه طالب تغییر در وضعیت کنونی باشد در پی سهم گیری درنظام ولایت فقیه است. طیف سوم، چه مذهبی و چه غیر مذهبی، طالب انتخابات آزاد، دمکراسی و تغییرات ساختاری قدرت در ایران است. ولی هرگونه تغییر به اهرم آن نیاز دارد. اهرم تغییر در هر جامعهای تشکلهای مدنی و جنبشهای اجتماعی است. اما تا زمانی که مردم به نا توانی یک راه و روش پی نبرند به اهرم مناسب دیگری نمیاندیشند. دراین رابطه تا مردم به بن بست انتخابات و بی نتیجه بودن ادامه آن در ایران معتقد نشوند، طیف دوم میتواند با ایجاد توهم، برای سهم گیری خود در قدرت، مردم را به پای صندوقهای رأی بکشاند. زیرا آنها بدون همراهی آرای طیف سوم نمیتوانند انتخاب شوند و ازرقیب محافظه کار خود امتیاز بگیرند. آنها باید مجبور شوند تا میان این دو طیف، جایگاه واقعی خود را پیدا کنند. هم اکنون آنها با تکیه بر طیف دمکراسی خواه از نظام ولایت فقیه حمایت میکنند.
رشد جنبشهای اجتماعی محلی پیرامون خواستهای قانونی، مشخص و سراسری مانند خواست آزادی انتخابات و نظارت بین المللی برآن باید به دیسکورس (گفتمان) راجع در میان مردم در آید و به یک ارزش همگانی بدل شود. "کمپین یک ملیون امضا" که حول خواستهای مشخص حقوق زنان شکل گرفته است الگوی درست جنبشهای محلی با خواست مشخص، قانونی و سراسری است. جنبشهای محلی از طریق خواستهای مشترک به نیروی سراسری تبدیل میشوند. این جنبشها اهرم اصلی فشار مردم برحاکمیت برای پذیرفتن خواست مشروع وقانونی آنها، یعنی انتخابات آزاد است. درحالیکه شرکت در انتخابات مهار شده و غیر آزاد کنونی وضعیت نا مطلوب حاکم را تداوم میبخشد.
------------------------
ن. ک.: مقاله دیگری از نگارنده در سایت جمهوری:
http://jomhouri.com/a/_featart/006513.php
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد: (توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد) |
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |