بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

 1 بهمن 1386 ـ  21 ژانويه 2008

 

سخنی در بارهء تبعیض

 

طاهره شیخ الاسلام

 

tshey47@hotmail.com

 

قبل از شروع

- اگر وقتی برای اولین بار کسی را به ما معرفی می کنند بلافاصله و به‏گونه ای غيرارادى او را در پله‏اى از پلكان هرم اجتماعى كه در ذهن خود داریم قرار می دهیم و رفتار و گفتارمان بر مبناى فاصله‏اى كه اين فرد در اين هرم با ما دارد تنظيم مى‏شود،

- اگر میزان و نحوهء پذیرایی ما از یک کارمند جزء یا یک فامیل نادار همانگونه نیست که از رئیس اداره یا یک قوم و خویش ثروتمند(1)، 

- اگر از نام بعضى از مشاغل به‏عنوان ناسزا و یا ابزارى جهت تحقير افراد استفاده می کنیم (براى مثال از کلمات حمال، عمله، بقال، قصاب و مرده‏شوى و... )،

- اگر برای کوچک کردن مردان آنها را به صفات زنانه و برای تعریف از زنان آنها را به صفات مردانه متصف می کنیم،

- اگر از کلمه "بچه" برای تحقیر بزرگتر ها استفاده می کنیم،

- اگر در چشم ما مهندس محترم‏تر از بقال، تهرانى بالاتر از شهرستانى، شهری برتر از دهاتی، افغانى و غراقی و پاكستانى كمتر از فرانسوى و آلمانی و امريكايى است،

- اگر هوش بعضی از اقلیت های قومی و نجابت بعضی دیگر را با نقل داستان های کوتاه تحت عنوان جوک زیر سوال می بریم و لهجه آنان را به سخره می گیریم (2)،

- و بالاخره اگر در جامعۀ ما هر كس با مُهرى، لقبى و عنوانى خود را از ديگرى متمايز نموده و در رأس هرم كوچكى كه ساخته قرار داده و بين خود و ديگران ديوارهاى نامرئى كشيده است، (به‏عنوان مثال در ادارات و سازمان‏ها با عناوينى چون رئيس و مدير، در دانشگاه با عناوينى چون پروفسور، استاد، دكتر و مهندس، مردم عادى با القابى چون حاجى، كربلايى، مشهدى و حتى عارفان كه مكتب و مسلكشان در نفى برترى و كهترى انسان‏هاست با قطب، پير، شيخ و مراد)

عجب نیست چرا که جامعه عدالتمند انسان عادل در خود می پروراند و جامعه غیر عدالتمند انسان تبعیض گر.(3)

                                                           ****

 «من نمى‏دانم كه چرا مى‏گويند

 اسب حيوان نجيبى است، كبوتر زيباست‏

 و چرا در قفس هيچ‏كسى كركس نيست‏

 گل شبدر چه كم از لالۀ قرمز دارد؟

 چشم‏ها را بايد شست‏

 جور ديگر بايد ديد» (سهراب سپهرى)

 در کلیه جوامع، انسان ها از جهات گوناگونی منجمله جنس، سن، نژاد، مذهب، قیافه ظاهری، قدرت بدنی، بهرۀ هوشى و استعدادها از یکدیگر متفاوتند. رفتار غیر یکسان (معمولا تحقیر آمیز) افراد با یکدیگر به دلیل این تفاوتها تبعیض نامیده می شود.

انسانى كه از تبعيض رنج مى‏برد نمى‏تواند استعدادهاى بالقوۀ خود را به فعل برساند و ارتباط سالمى با ديگران داشته و نهايتاً در سرنوشت جامعۀ خويش نقشى سازنده به‏عهده گيرد.

تاريخ بشر سراسر آغشته به تبعيض بوده است؛ تبعيض بين سياه و سفيد (تبعیض نژادی)، تبعیض بین زن و مرد(تبعیض جنسی)، تبعیض بین كوچك و بزرگ (تبعیض سنی)، تبعیض بین ثروتمند و فقير (تبعیض طبقاتی) و در یک کلام تبعیض بین قدرتمند و ضعیف.

در طول تاريخ مردان و زنان بسيارى براى از بين بردن تبعيض و برقرارى عدالت مبارزه كرده و مى‏كنند اما متاسفانه جز در انگشت شماری از جوامع آنهم بطور نسبی موفقیتی در این راستا حاصل نشده است(4). علت این دشواری می تواند این باشد  که این ویژگی یکی از تبعات غریزه «صيانت نفس» در انسان است و مبارزه با ویژگیهای غریزی دشوار است.(5)

 

صیانت نفس از فرزند من، خانوادۀ من و فاميل و دوست من شروع و به همسايه و همشهرى، هم‏دين و هم‏مسلك من رسيده و سر از هموطن من یا (ناسیونالیسم) در مى‏آورد و نهايتاً به نژاد من یا نژاد پرستى (راسیسم) ختم مى‏شود.

آرى چشم‏ها را بايد شست و جور ديگر بايد ديد؛ اما جور ديگر ديدن كار چندان ساده‏اى نيست،  به خصوص در جوامعی که قانونی از حقوق فردی انسانها دفاع نمی کند. در این جوامع مردم مجبور می شوند که در جهت بدست آوردن امنیت از هر نوع آن به افراد قدرتمندتر از خود باج داده و محبت آنها را به خود جلب نمایند. در این راستا جلب رضایت  از طریق زبانی ( استفاده از کلمات زیبا و ستایش انگیز)، رفتاری(تعظیم و تکریم و دست بوسی) و مادی (دادن هدیه و رشوه)، امری اجتناب ناپذیر می شود و این اعمال همانگونه که درنوشتارهای قبل گفته شد با نام احترام انجام می شود. (5).

و چنین است که در این جوامع  با هر کس که در مصدر کار و مرجع قدرت و یا واجد ثروتی است از ادارات گرفته تا کوچه و بازار و حتی گردهم آیی های خانوادگی بهتر و باصطلاح محترمانه تر رفتار می شود. رفتارخوب و انسانی با ضعفا و مراعات حقوق آنان معمولا به انصاف و رحم انسانها واگذار می گردد و طبیعی است آنجا که اخلاق و انصافی در کار نباشد بی توجهی و رفتار تحقیرآمیز نسبت به هر کس که نفعی  نرساند و یا ترسی بر نیانگیزد مجوزی برای انجام می یابد.

بیت زیر اشاره به این پدیده اجتماعی دارد:

آنچه شیران را کند روبه مزاج – احتیاج است احتیاج است احتیاج  

اینکه در جوامع مدرن باج دهی، زبان بازی و اعمالی از این دست دیده نمی شود به این خاطر است که مردم احتیاج چندانی به یکدیگر ندارند چرا که نیازهای مردم را در حد یک زندگی معقول بر آورده شده است. هر چند باید گفت عدم نیاز مردم به یکدیگر در این جوامع به سست شدن روابط قومى، قبيله‏اى، حرفه‏اى و صنفى و حتی خانوادگی منجر گرديده است، اما به موازات و در نتيجۀ آن رفتارهاى تبعيض‏گرانه نيز بشدت كاهش يافته است.

حمايت قانون از حقوق شهروندان هم چنین باعث شده است كه افراد نتوانند احساسات منفى (غرض‏ورزى، كارشكنى) و احساسات مثبت (پارتى‏بازى و رفيق‏نوازى) را در انجام وظایف خود دخالت دهند. هم چنین بيان حرف و انجام هر حركتى كه نشان از تحقير و تمسخر كسى به‏خاطر رنگ پوست، مذهب، مليت، جنسيت، سن، عقيده، لهجه، قيافه و يا نقص عضو و در يك جمله متفاوت بودن او داشته باشد تبعيض تلقى مى‏شود و مجازات قانونی در پی دارد.

در اين كشورها حتى به افراد خطاكار (چون دزد و متجاوز) نيز نمى‏توان بى‏حرمتى نمود به اين دليل كه مجازات آنان با قانون است و افراد نبايد دخالتى در اين امر داشته باشند. به بیان دیگر احترام نه فقط درخور گروهی خاص بلکه مشمول همگان و يك "بايد و الزام قانونى" است.

و البته اين بدان معنا نيست كه كارشكنى و غرض‏ورزى و سایر رفتارهای نامناسب در اين جوامع ديده نمى‏شود بلكه بدين معناست كه ترس از مجازات قانون باعث كاهش چشمگير اين‏گونه رفتارها گشته است.

***

در اینجا ممكن است گفته شود اگر در جامعۀ ما نيز امنیت اقتصادی شهروندان فراهم شود و اِعمال تبعيض مجازات قانونى در پى داشته باشد رفتارهای ما نیز با همگان بهتر تر خواهد شد.

اين سخن كاملاً منطقى به نظر مى‏رسد.  قانونمند شدن جامعه و دفاع از حقوق انسانی افراد شرط لازم برای رسیدن به جامعه ای غیر تبعیض گرا و عدالتمند است.

اما اين «شرط کافی» نیست، باین دلیل که بخشی از رفتارهای ما که منجر به تحقیر دیگران می گردد و شرح آن در شروع این مقاله گذشت در تکرار خود آنچنان برای ما بصورت عادت در آمده که دیگر متوجه زشتی آن نیستیم و علی رغم عدالتخواهی، خوش قلبی و نیک اندیشی مان آنها را انجام می دهیم و بخشی دیگر چون سکوت، موافقت با عقیده، بله قربان گوئی و تعظیم و تکریم و ...  را نیز احترام و ادب دانسته و بعنوان بخش مثبتی از فرهنگ خود به آنها نگریسته و به انجام آنها افتخار می کنیم. مقولاتی که می توانند مانع بزرگی در راه رسيدن به جامعه‏اى عدالتمند گردند.

بدون شك، گذار از جامعه‏اى غیر قانون مند، مبنتی بر غرایز، روابط  و احساسات به جامعه‏اى قانونمند و مبتنی به ضوابط و عقل كارى دشوار است اما ناممكن نيست. اين گذار با آگاهى از خصوصیات و عاداتی که شرایط نابسامان اجتماعی در ما بوجود آورده اند و تلاش در كنار گذاشتن آنها به‏مراتب سريع‏تر صورت خواهد پذيرفت.

 

فراموش نکنیم که:

ده‏ها هزار مأمور قانون از پس تغيير رفتار و گفتار يك جمعيت چندین ميليونى بر نخواهند آمد اگر فرد فرد آن ملت با تلاش در تغيير رفتارها و گفتارهاى عادتی خود به كمك آنها و به عبارت بهتر به كمك خود نشتابند.

--------------------------------------------------------------------------------

1- توجه داشته باشیم که اگر رفتارمان نيز جلوه و ظاهر يكسانى داشته باشد علت يكسانى ندارد، باین معنی که رفتار محترمانه و خوبمان در برابر افرادی که در رده های بالاتری از ما قرار دارند می تواند باین دلیل باشد که روزی ممکنست به آنها احتیاج پیدا کنیم یا بترسیم از اینکه رفتار غیر محترمانه یا کم احترامانه ما به آنها بر بخورد و جایی آن را تلافی کنند. اما رفتار محترمانه مان به ضعیف تر از خود  از سر دلسوزی است. این واقعیت موقعی بر ما آشکار می شود که مسئله جدی در کار بیاید مثلا فرزندمان بخواهد با یکی از آنها وصلت نماید در اینجاست که تبعیض آشکار می گردد. شاید بتوان گفت ترحم سكه‏اى است كه روى ديگرش تحقير و احترام سکه ایست که روی دیگرش نیاز، ترس و یا علاقه است.

2- این که بسیاری از ما  از صحبت کردن به زبان خارجی در حضور یک هموطن اکراه داریم ریشه در همین امر دارد چرا که این احتمال را می دهیم که لهجه و اشتباهاتمان در غیابمان در نزد دوستان یا آشنایان مشترک به تمسخر گرفته شود.

3- بطور حتم شدت این اعمال در همگان یکسان نیست. ویژگیهای فردی و تربیت خانوادگی ممکنست این رفتارها را در ما  تشدید یا تعدیل کرده باشد اما از آنجا که همگی ما هم در خانه شاهد رفتارهای تبعیض گرایانه والدینمان با دیگران هستیم هم از شش سالگی با ورود به مدرسه وارد جامعه ای طبقاتی می شویم این ویژگی کم یا بیش در اکثریتی از ما مشاهده می شود بطوریکه می توان از آن بصورت خصوصیتی ملی نام برده شود.

4- با تمام پیشرفتی که بشر در زمینه های مختلف کرده است هنوز زنان حتی در کشورهای مدرن برای احقاق حقوق انسانی خود مبارزه می کنند و هنوز کودکان چه در شرق و چه در غرب مورد ظلم و سوء استفاده بسیار قرار می گیرند.

5- بعنوان مثال از عدم موفقیت بعضی مذاهب در سرکوب غریزه جنسی و بعضی مکاتب در سرکوب غریزه مالکیت می توان نام برد. 

6- رجوع کنید به نوشتار "دروغگوئی و علل آن" در سایت «ايران اميد».

 

برگرفته از سايت «ايران اميد»:

http://www.iranomid.com/

 بازگشت به خانه

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

 

و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد:

(توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد)

 

نام شما:

اگر مايل به دريافت پاسخ هستيد آدرس ای - ميل خود را ذکر کنيد:

پيام شما:

بازگشت به خانه

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630