18 دی 1386 ـ 8 ژانويه 2008 |
ناصر کرمی
Nasser.karami@gmx.de
پیشگفتار :
فرا رسیدن انتخابات مجلس آینده زمینهء معرفی و جهت گیری دگر بار اپوزیسیون، و پا به میدان نهادنِ دوبارهء اصلاح طلبان [ رفُرمیست ها] دورنِ ساختاری و بیرون از ساختار [باورمندِ دینی و غیره] سیستم حکومتی جمهوری اسلامی را فراهم کرده است، بازسازی نوشتاری از گذشته را که بر کیستی با یادآوری وظایف کلاسیک اپوزیسیون و روشنگری تأکید دارد، ضرورت آمد:
در دانش سیاست از اپوزیسیون چنین برداشت میشود که: هرگاه نقطه نظرات و دیدیگاه و موضع گیری های یک گروه، سازمان، حزب، با کارکرد و برنامه های سیاسی پوزیسیون (حاکمیّت)، همخوانی و همسویی نداشته باشد و در بسیاری از موارد و مواقع درست با هم در تضاد مطلق هستند. به عبارتی کوتاه، اپوزیسیون به کسی و یا به گروهی میگویند که افکار و برنامهء سیاسی و عملکردی غیر از حکومتِ حاکم داشته باشد.
در برنامهء عملی و عینی تنها در یک ساختار لیبرال دموکرات [که سکولاریسم از پایه های اولیّهء آن هست] با وجود یک حاکمیّت و سیستم پارلمانی وابسته به آن هست که اپوزیسیون معنی و مفهوم پیدا و اظهار وجود میکند. بنا بر این میتوان تعاریف مختلفی را از اپوزیسیون در تعریف ماهیّت و برنامه ای خویش، در سنجش توان سیاسی، در تناسب مقایسهء وظیفه و چگونگی رابطه اش با مرکز قدرت، در انتخاب مکان فعالیّت و سیاست پردازی، در گزینهء اقشار و پایگاه طبقاتی میدانِ فعالیت خود، مرزبندی و تمایز دیدگاه و برخورد برخاسته از آن با ارگانِ دولت، انتخابِ جهت و عرصه های سیاسی و چگونگی روش مبارزاتی مناسب با آن بیان کرد.
در مرحلهء پراتیک، اپوزیسیون در یک سیستم لیبرال دموکرات به آن دسته از احزاب، سازمانها، و نهادهای گوناگون گفته میشود که از سوی گزینشگران [در انتخاباتی کاملأ آزاد] برگزیده شده اند و در پارلمان حضور و مشارکت دارند، اما در حاکمیّت نیستند و در صورت عدم برخورداری از حقّ وتو، در نتیجه در تصمیم گیریهای دولتِ وقت مؤثر واقع نمی شوند.
وظیفهء سیاسی اپوزیسیون در صورتیکه بدون واسطه و یا با واسطه در سیاست و برنامه های ساختار دولت تأثیرگذار نباشد، کنترل مسیر حرکت های سیاسی حاکمیّت و پارلمان، برابر با موازین قوانین دموکراتیک مندرج در قانون اساسی و در ابعاد لازم دیگر هست، از سویی دیگر همزمان و موازی با این عمل خویش، کوشش دارند که برنامهء سیاسی طبقه و یا گروهی از جامعه را که نمایندگی میکنند، در پارلمان همچنان مطرح و پیگیرانه از آن دفاع و آنرا در جامعه هم تبلیغ و به شهروندان ارائه دهند، با این هدف و منظور که با کسب اعتبار سیاسی از سوی شهروندان، خود را به آلترناتیو و یا به جانشینی حاکمیّت وقت تبدیل کنند.
با وظیفهء خطیر سیاسی ایی که اپوزیسیون در پارلمان دارد و تلاش در تبدیل خود به یک آلترناتیو برتر از حکومتِ وقت دارد، که پیش شرط این موفقیّت، ارزیابی مثبت از چگونگی فعالیّت های سیاسی و بارآوری آن از طرف تودهء مردم، و یا با ارزشگذاری آنها بر کمیّت و کیفیّت کالایی که اپوزیسیون تاکنون در بازار سیاست به معرض نمایش گذاشته و به شهروندان فروخته است، و اینک با بازتاب رأی و داوری همین اقشار گوناگون جامعه، برگهء مأموریت را برای تشکیل حکومت جدید بدست اپوزیسیون میدهد، در می یابیم که وجود اپوزیسیون و توانایی های دانش سیاسی و مواضعی را که در مقابل حاکمیّت وقت اتخاذ میکند، یکی از پایه های اساسی دموکراسی در جوامعی است که مردم سالاری و شایسته سالاری حاکم، و یا در راه کسبِ این جایگاه و ارزش های شایسته قدم برداشته است. نقش پیگیرتر و با اهمیّت تر اپوزیسیون در کشورهای رشد نیافته و یا در حال رشد، در جوامعی که در حال گذار از سنّتگرایی و پسامدرن به عصر راسیونال و مدرنیته و از دیکتاتوری به دموکراسی میباشد، به مراتب مشکل تر، حساستر، هوشیارانه تر، با برنامه و مرزبندی رادیکالِ مشخص و روشن، در بسیاری مواقع از خود گذشتگی است، می باشد.
اپوزیسیون با داشتن عزم راسخ مثبت و مفید و ظرفیت سیاسی و کارآمدی لازم برای تغییر و تحوّل، نوآوری و هدایت گری، جدی گرفتن بار مسئولیّتی که خود داوطلبانه آنرا پذیرفته و یا نا خواسته وادار به پذیرش آن شده است، تحلیل درست از عملکرد حاکمیّت، از مراحل تکامل تاریخی و شرایط گوناگون سیاسی جامعهء خود و جهان امروز، اتخاذ روش سیاست دقیق با چشم انداز طولانی و آینده نگر، پیروی از تاکتیک و استراتژیک روشنگرانه و راهبردی، پای بندی به وحدت و همبستگی ملّی، استقلال و تمامیّت ارضی و منافع عمومی شهروندان کشور، صداقت در گفتار و کردار، تندرستی در افکار سیاسی، جایگاه و سرنوشت سازی مؤثر خود را در روزگار بسیاری از مردمان دوّل دیگر به اثبات رسانده است.
اپوزیسیون با برنامه های دقیق سیاست ورزی خود، گاه در اندک زمانی، ملّت و سرزمینی را یک قرن به جلو می اندازد، گهگاهی هم با مشارکت در برپایی رژیمی، تمام ساختارهای بنا شدهء مفید و آینده نگر عمومی را در هم فر می ریزد و پیوند کشوری و ساکنانش را آگاهانه و یا ناخواسته از تاریخ و جهان بینی و فرهنگ بومی خود چنان جدا میکند، و به مناسبات اجتماعی و فرهنگی زمان 1400سال قبل قومی بیگانه آنگونه پرتاپ میکند، که پیامد و ابعاد فاجعه ای را که در عرصه های گوناگون ببار آورده است در تاریخ قانونمند تکاملی جوامع انسانی کمیاب، و بنا به نمای امروزی جامعهء جهانی، که دانش های چندگانهء پدیده شناسی را در خدمت و از تجربیات بیکرانی هم بهره مند هست، از تحلیل و تفسیر آن در مانده می ماند. بی جهت نیست که در ادبیّات سیاسی بسیاری از کشورها از جمله کشور آلمان اپوزیسیون را سایهء حکومت Schattenkabinett یا مهّمتر از دستگاهِ حکومت برای پاسداری از دموکراسی، حقوق طبیعی،حقوق شهروندی و فردی، حیاتی میدانند.
در سیستم های لیبرال دموکرات، اپوزیسیون را از دو زاویه مورد ارزیابی و بررسی قرار میدهند: الف- تئوری های مختلف اپوزیسیون که در دانش سیاست وجود دارد.
ب- اپوزیسیون پرنسیپ، چگونگی جایگاه و دامنهء فعالیّت و وظیفهء آن در قانون اساسی کشورها هست.
الف- تئو ری های اپوزیسیون و روش برخورد آن با حاکمیّت:
1- Kompetitiver-Opposition : [اپوزیسیون جانشین] با برنامه ها و کارکرد های سیاسی حکومت در زمینه های گوناگون مرزبندی مشخص دارد و گاه از همکاری با آن دوری میجوید، با مطرح و معرفی کردن برنامهء سیاسی، منشور و اساسنامه روشن و تکوین یافتهء خود به جامعه، آمادگی و نامگذاری خویش را برای جایگزینی حاکمیّت وقت و کسب قدرت سیاسی اعلام میدارد.وظیفهء خود را افشاگری، روشن گری سیاستِ حکومتِ حاکم، برجسته کردن اشتباهات سیاست های چند گانهء درونی و خارجی آن و بازگو کردن جدی و هدفمند آنها برای طبقات اجتماعی یک کشور و حتی فراتر از مرزهای آن هست .
2- Kooperativer-Opposition: [اپوزیسیون همسو] سعی بر آن دارد که دیدگاه و برنامه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی خود را در چهارچوب و ساختار حکومت وقت جا دهد و بنشاند، تا در تدوین و تکوین قوانین و شکل گیری برنامه های زیربنایی دولت وقت، مشارکت و نقشی را به نفع خود بازی کند، باشد که امکان عملی ساختن مجموعه ای یا حداقل چشم اندازی برای نایل آمدن به بخشی از اهداف سیاسی خود را امکان پذیر سازد. اپوزیسیون با انتخاب این روش سازشکارانهء خود با حاکمیّت وقت، متعهّد و مجبور است همسویی و همکاری با ساختار و سیاست ها و کردار های حکومت را بپذیرد و از انتقاد و بر خورد خشونت آمیز با حاکمیّت و یا از روش برکناری آن چشم پوشی کند. مانند فلسفهء سیاسی رفرمیسم که در جوامع دموکراتیک مرسوم هست. در ایران بینش بی اساس اصلاح طلبی که صدمات زیادی به جنبش دموکراسی خواهی وارد کرد، نمونهء روشن آن میباشد.
3- Mischformen – Opposition : [فرم ترکیبی] آنچه تاکنون تجربه شده است ترکیبی از دو روش بالا همزمان بوده است، به این مفهوم که اپوزیسیون در پارلمان از یک سو افشاگری، روشنگری، انتقاد از کارکرد دولت را پیشهء روزمرهء خود قرار میدهد، از سویی دیگر کوشش در پیشبرد اهداف و گنجانیدن برنامه های سیاسی خود و طبقاتی را که نمایندگی میکند، در قوانین زیربنایی سیاست حاکمیّت وقت است.
4- Oppositio Ausser parlamentarisch: [اپوزیسیون بیرون از پارلمان] به آن دسته و گروه از احزاب و سازمانهایی نسبت داده میشود که بنا به عللی هنوز به پارلمان راه نیافته، و یا در اساس در مدّت زمانی معین مایل به حضور رسمی خود در پارلمان به مناسبت مخالفت با سیاست حاکمیّتِ وقت نیست، اما در هر شکل ممکن در مخالفت با سیاست و قدرت حاکمیّت پایدار هست، که امکان راهیابی در پارلمان را هموار کند و یا همچنان به فعالیّت خود در فضا و اجتماع بیرون از پارلمان ادامه میدهد.
اپوزیسیون سیاسی از دیدگاهی دیگر:
5- Parlamentarische - Opposition : [ اپوزیسیون پارلمانی] این دسته از اپوزیسیون اهداف سیاسی و میدان عملی کردن آنها را فقط در یک سیستم پارلمانی دنبال میکنند. سیستم پارلمانی در دیدگاه مارکسیستی، یک ارگان بورژوازی است و در برنامهء سیاسی آنها نمی گنجد، سیستم شورایی، با فرم حکومتی جمهوری شورایی را بعد از درهم شکستن دستگاه دولتِ نمایندهء سرمایه دار، مناسب ترین فرم حکومتی میدانند.
اغلب جنبش های رهایی بخش و اعتراضی طبقاتی در این طیف از اپوزیسیون میگنجند. فلسفهء سیاسی و دیدگاه آنارشیسم با تشکیل ارگان حکومت و پارلمان و نظم برخاسته از آن مخالف هست، "پرودون" اقتصاد دان و جامعه شناس فرانسوی، بنیادگذار فلسفهء آنارشیسم، معتقد بود که حکومت و پارلمان آن محل تجمع تضادهای طبقاتی است، در نتیجه آفرینندهء همهء مشکلات اجتماعی است.
6- Ausser parlamentarische–Opposition: [اپوزیسیون بیرون از پارلمان] در مجموع آگاهانه و هدفمند تأکید و اعتقاد بر فعالیّت سیاسی بیرون از پارلمان را برای حیات سیاسی خود برگزیده اند، جهد و کوشش بر آن دارند که با یافتن پایگاه اجتماعی خود در اقشار گوناگون جامعه و با ارگانیزه و متحّد کردن طیف های ناراضی از سیاست حاکمیّت وقت و تبدیل آن به نیروی مادی مؤثر، قدرت سیاسی را بدست گیرد و یا به عنوان وزنه ای چشمگیر در پارلمان مشارکت فعّال داشته باشد تا به اهداف سیاسی خود جامهء عمل بپوشانند.
7- Fundamentale–Opposition: [که در اساس با دولتِ وقت و قانون اساسی آن سازگاری ندارد] این دسته از اپوزیسیون پیروزمندی و جایگزین کردن اهداف سیاسی خود را خارج از ساختار حکومت و قانون اساسی مربوط به آن، و خارج از نظمی را که حکومت وقت بوجود آورده پیگیری میکند. در واقع خواهانِ تغییرات بنیادی و ساختاری در شکل حکومت و قانون اساسی آن و سایر قوانین طرح شده از طرف آن هستند، به بیانی دیگر، بر اساس تحلیل های تئو ریک و تجربه های پراتیک که از ساختار سیستم و نتایج برآمده از عملکردهای نادرستِ مطلق گرایانه و انعطاف ناپذیر حاکمیّت در پروسه های گوناگون دارد، بدون ذکر و بیان چگونگی روش برکناری و یا حتی پیشگویی آن، خواهانِ برکناری ارگانِ حکومتِ وقت هست. بدون شک هستهء مرکزی قدرتِ برکناری را تودهء مردم، احزاب و سازمانها، و نهادهای مدنی گوناگون وابسته به آن، تشکیل میدهند.
روش برکناری یک حکومت و یا یک سیستم از سوی اپوزیسیون، در مرحلهء اول بستگی قابل توجهی به برخورد و منش دارندگان حکومتِ وقت با چگونگی واگذار کردن قدرت سیاسی، و با تغییر و تحولات دموکراتیک دارد، مضاف بر آن چگونگی فضای حاکم بر شرایط و ضوابط حاصله از تضادهای درونی جامعه بر اثر وجود لایه های گوناگون اجتماعی با خواسته های متفاوت آنها، از سویی دیگر انباشت اصلاحات و رفرمهای ضروری و زیربنایی چندگانهء صورت نگرفته و سرکوب شده در اثر دیکتاتوری حاکمیّت در پشت یک سد، که در نتیجهء آن بسته بودن فضای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی را همراه داشته است. فاکتورهای چندگانهء دیگر که بر روش برکناری و یا تغییر یک سیستم حکومتی تأثیر گذارند عبارتند از: اتمسفر دموکراتیک کشوری، شرایط سیاسی منطقه ای، قاره ای، جهانی و روابط متقابل آنها در حوضه های مختلف سیاسی، اقتصادی، امنیّت و منافع ملّی آنها در منظومهء گلوبال هست.
در جوامعی که فاکتورهای: رعایت حقوق بشر، حقوق شهروندی[ Bürgerrecht ] حقوق فردی[Individualism] حقوق طبیعی[ Grundrecht] حقوق اجتماعی، انتخابات آزاد، مردم سالاری، تقسیم عمودی و افقی قدرت سیاسی دولت، سیستم فرهنگ پلورالیستی و تکثر احزاب و سازمانها، دستگاه قضایی مستقل، پاسخگو بودن دولت در برابر عامهء شهروندان را زیر بنای نظم عمومی اصولِ دموکراتیک و آزادی قرار داده است، اپوزیسیون نه فقط اجازه فعالیت، بلکه موجودیّت و حتّی ساختن و تیمار دادن، فعالیت بدون قید و شرط آن، عضوی حیاتی و انکار ناپذیر از پیکرهء دموکراسی هست، با وجود حقیقی و حقوقی بودنِ اپوزیسیونِ سیاسی هست که دموکراسی در اساس معنی و مفهوم پیدا میکند و دامنهء میدان رشد ارزشهای مادی و معنوی در جوامع گوناگون سنجیده میشود.
اپوزیسیون نظاره گر برگزیده شدهء شهروندان در پارلمان هست که درستی ها و موازنه ها را دریابد، کج دستی ها و کج اندیشی های احتمالی حکومتِ حاکم را بیاید و آنرا افشا کند. نگهبانِ اجرای درستِ قانون اساسی دموکراتیک و قوانین شناخته شدهء انسانی بین المللی دیگر در پارلمان هست، وکالتِ مستقیم شهروندانِ ناراضی و اقلیّت ها و مسئولیّت اندیشه ای و دیدگاهی دگر اندیشان را در هستهء مرکزی و اصلی ارگان قانونگذار [پارلمان] و در شاخهء اجرائی قوانین آن [حاکمیّت] که قدرت سیاسی و همهء وزارت خانه ها را در اختیار دارند، به عهده و بر دوش دارد.
اپوزیسیون در رشد، بار آوری، و پویایی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی در پارلمان و در جامعه سهم بزرگی دارد، نیروی محرکه ای است که به ایستایی قدرتِ سیاسی در دستِ گروه خاص و محدودی، که در نتیجهء آن زمینه های زیانبار و نامطلوب را در میدان های گوناگون سیاسی و اجتماعی هموار میکند، و زایش اندیشه سازی و رویش فلسفهء سیاسی متحرک موازات زمان را در جامعه مسدود میکند، پایانی ببخشد، یا حداقل در این راستا با تمام توانایی های خود، متعهد و با عزمی راسخ قدم بر دارد.
آنچه تاکنون به مضمون و ماهیّت اپوزیسیون پرداخته شده در فضای یک سیستم لیبرال دموکرات بوده است، بنا بر این برای دستیابی به تعریف گسترده تری از اپوزیسیون در سیستم های گوناگون در سطح گلوبال کاری است بس دشوار که به تفکیک و تمایز بیشتری نیاز هست. در کشورهای مدرن و مترقّی که سکولاریسم و دموکراسی بدون واسطه، یا نوع دموکراسی پارتی سی پاتسیون، Partizipation Demokratie برای شهروندان امری طبیعی شده است، اپوزیسیون را گروهی از سیاست ورزان با تجربه و متخصّص با دارای نظر و اندیشهء مدرن و سازنده و حتی اپوزیسیون را گروهی از پوزیسیون [حاکمیّت] با داشتن دیدگاهی بازتر که گرایش به رادیکال دارد ارزیابی میکنند.
درکشورهایی که دارای سیستم ایدئولوژیکی و غیر دموکراتیک هستند و از نظر ساختاری به «دیکتاتوری» تعریف می شوند، برای اپوزیسیون جز انتقاد، مقاومت و پایداری، و برخاستن در مقابل قدرتِ حاکمیّت در اشکال گوناگون، و يا انقلاب و دگرگون کردن ساختار آن، راه و چاره ای دیگر باقی نمی ماند. شتاب، شدّت، و تصویر انقلابات و عمق دگرگونی های آن بنا به شرایط ادوار تکامل تاریخی، گوناگون بوده است که در عصر کنونی فلسفهء خشونت زدایی از انقلابات می رود که به اصلی فراگیر جهانی تبدیل شود، اما در شکل دگرگونی ابعاد گسترده تر،عمیق تر و پر محتواتری بخود گرفته است، زیرا ابزار و فناوری در تحقق یک انقلابِ زیر بنایی، فرایندهای چندی را بخدمت گماشته، از سویی دیگر ابعاد افق جهان بینی انسان امروز، داده ها و مقیاسهای هندسی و ارزشی گسترده تری بخود گرفته است.
بنا براین وظیفهء اپوزیسیون بنا به دیدگاه و معرفی ماهیّت خویش و سیستم های مختلف ساختار حکومتی که در آن به تکاپو می پردازد بستگی دارد. در کشورهایی که دیکتاتوری حاکم هست، انتخاب پارلمان به شیوهء دموکراتیک امکان پذیر نیست و سازمانها و احزاب اجازهء فعالیّت و ابراز نظرات خود را ندارند، که کوشندگان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، مجبورند افکار و جهان بینی خود را مخفیانه ترویج، و یا در هنر، نویسندگی، شعر، تئاتر، موزیک با آگاهی به پیامد ناخوشایندی که برای آنها در پی خواهد داشت، بیان کنند.
ب- فرم و پرنسیپ های اپوزیسیون:
جایگاه و اشکال اقلیّت اپوزیسیون در قانون اساسی، در پارلمان و ساختار سیاسی کشورها، برخوردار بودن یا نبودن آن از حق وتو، همچنین تأثیرگذاری سیاسی آن در انواع دموکراسی ها، در سیستم های لیبرال دموکرات با یکدیگر متفاوتند که در این نوشتار فقط به ذکر عنوانها و فاکتور های برجستهء نمونه های سمبلیک آنها اشاره میشود :
-1 اپوزیسیون گنجانیده شدهء محوریِ پارلمانی: Parlamentarischen Demokratie بدون تأثیر گذاری سیاسی و بدون برخورداری از حق وتو، که فرم کلاسیک آن کشور بریتانیای کبیر هست. در سیستم سیاسی بریتانیا کوشش شده است که پرنسیپ Check and Balance در ارگانهای حکومت رعایت شود، به این مفهوم که هرجا قدرت سیاسی حکومت متمرکز میشود، ارگانی بنام اپوزیسیون در برابر آن حضور پیدا میکند تا علاوه بر کنترل روند سیاسی آن ارگانِ حکومتی، موازنه و تعادل قدرت سیاسی را هم هموار و حفظ کند. نوع دموکراسی در بریتانیای کبیر Konkurrenzdemokratie هست، که عملکرد آن رقابتِ بین احزاب سیاسی و پرنسیپ رأی اکثریت بر اقلیّت هست. هدف از سیستم "دموکراسی رقابتی" در این کشور ساختن آلترناتیو مشخص و کانالیزه کردن سیاست در یک سیستم حکومتی دو حزبی مانند ایالات متحدهء آمریکا [جمهوری خواهان و دموکرات ها] هست.
2- اپوزیسیون گنجانیده شده در پارلمان مانند بریتانیای کبیر، اما با داشتن امتیاز تأثیر گذاری مؤثر در امور سیاسی و با برخورداری از حق وتو، مانند سیستم کشور جمهوری فدرال آلمان.
3- فرم پرزیدنتیال دموکراسی: Präsidentielle Demokratie که در آن شخص پرزیدنت از قدرت سیاسی بیشتری از پارلمان برخوردار هست مانند سیستم کشور فرانسه، که این نوع از دموکراسی را: System - Semi- Präsidentiellen سِمی پرزیدنتیالِ دموکراسی: هم مینامند.
4- فرم دیگر اپوزیسیون در ایالات متحدهء آمریکا هست که آنرا یک سیستم دوآلیسم Dualismus مینامند که از رقابت سیاسی بین ارگان قانون گذار[Legislativen] و ارگان اجرایی [Exekutiven] شکل میگیرد. ارگان قانونگذار کنگره هست که از ترکیب نمایندگان فرستاده شده از پارلمانِ ایالت ها[Senat] و نمایندگان شهروندان [Repräsentanten] شکل میگیرد. پرزیدنت بالاترین مقام ارگان اجرایی یا Exekutiv میباشد.
5- مدل اپوزیسیون در یک دموکراسی بدون واسطه: Direktdemokratie که در آن شهروندان نه از طریق نمایندگان و یا پارلمان، بلکه خود بطور مستقیم در امور سیاسی و تصویب قوانین شرکت دارند که نمونهء بارز آن سیستم کشور سوئیس هست:
جایگاه اپوزیسیون در نظام جمهوری اسلامی:
نظام جمهوری اسلامی سیستمی متمرکز غیر دموکراتیک ایدئولوژیک کلریکال قرون وسطایی بر اساس شیعهء 12 امامی، از سویی با شیوهء [ سنّت، سنی گری] سیاسی خلافت در دوران خلفای راشدین هست، که ولي فقیه منبع اشاعه و صدور احکام دینی، نظاره گر و وزنهء سنجش معنویات، موازی با آن بطور مستقیم و یا غیر مستقیم دارای قدرتِ مطلق: سیاسی، اقتصادی، قوای سه گانهء نظامی، دستگاه قضایی، دستگاهِ قانونگذاری، دستگاهِ اجرایی، سیاست خارجی، سیاست درونی، در اختیار داشتن پارلمان و پرزیدنت و سایر نهادها و ار گانها ی دیگر هم می باشد. گردش کار این نظام به شکل هندسی دایره ای میماند که تمام ارگانها و نهادهای آن از کوچکترین شورای روستا تا بزرگترین آن یعنی مجلس با پرزیدنت که بر محیطِ این دایره نشسته است به مرکز این دایره که دستگاه ولی فقیه و اندامهای آن می باشد ختم میشود که کنترل مطلق بر محیطِ پیرامون را در دست دارد.
تفکیک و تمایزی بین 3 قوهء: مقنّنه، قضائیّه، مجریّه کشور وجود ندارد و در نوک مشترک و بهم آمیختهء هر سهء آنها ولي فقیه نشسته است، بنا بر این در نظام جمهوری اسلامی تقسیم قدرتِ سیاسی بصورت افقی و عمودی هم وجود ندارد. تا زمانیکه ارگانِ ولي فقیه، ارگانِ شورای نگهبان، مجلس خبرگان وجود دارند، و اساس برنامه ریزی ها و تصمیم گیری از فیلتر دین و مذهب میگذرد هیچگونه انتخاباتِ آزادی در ایران صورت نخواهد گرفت.
سیستم ولي فقیه جمهوری اسلامی با قانون اساسی و سه قوّهء آن، امکانِ هر گونه شکل گیری اپوزیسیونِ واقعی و کلاسیک را [ بویژه اپوزیسیون سکولار] که در سیستم های دموکراتیک مرسوم هست مسدود کرده است. در صورتیکه در این نظام، 3 نوع اپوزیسیون میدان شکل گیری دارد : 1- اپوزیسیون سکولار که با کل نظام موضعگیری دارد 2- اپوزیسیونِ دینی مخالفِ دستگاهِ ولي فقیه 3- اپوزیسیونِ دیني خواهانِ مشروطهء قدرتِ ولي فقیه.
با یک نتیجهء قطعی میتوان گفت که در نظام جمهوری اسلامی اپوزیسیونی به معنی واقعی شناخته شده وجود ندارد، در نتیجه اپوزیسیونِ اصلاح طلب، یا رفُرمیست در این نظام هم شکل نمیگیرد، زیرا کسی را رفُرمیست و اصلاح طلب میدانند که در دستگاهِ نظام مشارکتِ مستقیم و حضور فعّال داشته و از قدرتِ سیاسی برای پیشبرد اهدافِ خود هرچند لاکپشتی آرام بر خوردار باشد.
تنها اپوزیسیونی [ از قبل تربیّت شدهء نظام و سفارش داده شدهء خودِ ولایتِ فقیه] که در دستگاهِ جمهوری اسلامی امکان شکل گیری را دارد خودِ {ارگان مجلس و در رأس آن شخص پرزیدنت انتخابی} آن هست، امّا از آنجا که ولي فقیه فرادستی بر مجلس و ارگانِ پرزیدنت را دارد، این اپوزیسیون [مجلس و پرزیدنت] نمیتوانند در مقابل دستگاه و مقام شرعی و قانونی ولي ققیه کوچکترین موضعگیری سیاسی ایی را اتخاذ کند، از سویی دیگر قوهء قضائیّه هم در کنترل ولي فقیه می باشد و ارگان و یا مقام قضایي بالاتری هم نیست که پارلمان و پرزیدنت نزدِ آن از بیدادگریهای ولی فقیه دادِ شکایت کنند. چنین سیستمی را در تاریخ ساختار شناسي حکومتها، سیستم مطلقهء فاشیستی و دیکتاتور مینامند.
طبق تعریف از اپوزیسیون در ساختارهاي حکومتي دموکراتیک، و در انواع دموکراسی ها، اپوزیسیونِ واقعی نظام جمهوری اسلامی در قدم اوّل دارای 3 شاخصه هستند 1- کُلأ خارج از نظام جمهوری اسلامی میباشند 2- اپوزیسیون خارج از پارلمان می باشند و هدف سیاسی خود را بر جانشینی آن تعیین کرده اند و دیگر قصدِ اصلاح آن در دستور کار نیست 3- اپوزیسیون فوندامِنتال که خواهانِ تغییران ساختاری بنیادی در نظام جمهوری اسلامی میباشند.
از مجموع این 3 شاخصهء در بالا مذکور [اپوزیسیون سکولار باورمندِ دینی و سایر جهان بینی ها] نتیجه گیری میشود، به مرحلهء پراتیک رساندن لائیزیسم و سکولاریسم در جوامع موفق امروز جهان، نقش کلیدی را در باز کردنِ دروازه های بسته بسوی شناخت راسیونال گیتی و شکوفایی در عرصه های مختلف را بازی کرده است، یکی از این عرصه ها، رهایی خودِ دین و مذهب از جور و ستمی که بر او روا داشته اند و بیرون آوردن آن از دستِ سودگران و کهنه پرستان تاریک اندیش و دیکتاتورهای هر زمان و سپردنِ آن به حوزهء مالکیّتِ شخصی و اندیشه ای کاملأ آزادِ فردي شهروندان می باشد.
اپوزیسیونِ سیاسي ساختاری مانند نظام جمهوری اسلامی اگر نقطهء آغازین حرکت خود را بر لائیزیسم نگذارد از دو حالت خارج نیست: 1- یا شناخت کافی به گردش کار این نظام و آنچه در تاریخ ملّل دیگر گذشته و میگذرد را ندارند در نتیجه درکِ درستی از ابعاد و وظایفِ یک اپوزیسیون را هم نمیتواند داشته باشند 2- یا اینکه دست آوردهای امروز جهان را بخوبی میشناسند و آگاهانه میدانند که چه کار میکند. با گروه اوّل باید به دیالوگ نشست، امّا گروهِ دوّم، دروازهء دیوار بستهء نظام جمهوری اسلامی میباشند که باید از آن گذشت.
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد: (توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد) |