بازگشت به خانه

اعلام موضع

آرشيو موضوعی

تعاريف و مفاهيم

مسائل ايران

اسلام

نوانديشی دينی

دين و مذهب

مشروطيت

انديشهء شرقی

دگر انديشی

روشنفکری

زنان

حقوق بشر

آموزش

خاورميانه

ترکيه

دموکراسی

جامعه مدنی

فمنيسم

اصلاحات

مدرنيته

لائيسيته

قشر سکولار

سازمان های سياسی

===============

 

 
 

 

جهان اسلام و تجربه ی تجدد غربي

اشاره مترجم :

عصر شرق‌شناسي به پايان رسيده است و اينك مطالعات غربي به مثابه واكنشي در برابر نگاه استعمارزده غربيان، گسترش يافته است. اگر غربيان، شرق را موضوع منقاد مطالعات خود مي‌كردند، امروز واكنش‌هاي گوناگون شرقيان، نشانه‌اي از انتقامجويي است! حسن حنفی، روشنفكر معاصر عرب اما به راهي ديگر مي‌انديشد،طريق گفت‌وگويي كه با كنارگذاشتن جهت‌گيري‌هاي سياسي دو سوي مناظره را به تبادل و هم‌فكري سوق دهد. او همچنين از نقش مهم دين در اجتماع سخن مي‌گويد و معتقد است كه اين سياستمداران هستند كه نگاه بنيادگرايانه دارند.

...

- بوزتی: نكته‌اي كه در آخرين كنفرانس كايرو در باب گفت ‌وگو فراسوي شرق‌شناسي و غرب‌شناسي به خوبي روشن نشد، نسبت ميان ليبراليسم عرفي و نقش دين و مردم در اصلاح و نوسازي جوامع اسلامي بود. اين نقش به خوبي در جهان عرب و به‌طور خاص مصر، تعريف نشده است. برخي چون ياسين مي‌گويند كه سكولارند و دولت مصر سكولار است اما آقاي سلماوي با نگاهي بسيار واقع‌گرايانه‌تر معتقد است كه مصر اولا از بسياري كشورهاي عربي سكولارتر است و از سوي ديگر از كشورهاي غربي كمتر سكولار است. به بيان ديگر، معناي مورد نظر ما از دولت‌هاي اروپايي سكولار بسيار متفاوت است و مي‌توان سطوح مختلفي براي سكولاريزم قائل شد. سلماوي همچنين از كاربرد واژه «سكولار» (secular) اجتناب مي‌كند و بيشتر بر مفهوم «مدني» (civil) تاكيد دارد. نظر شما در اين باب چيست؟‌ مطمئنم كه خودتان را سكولار نمي‌دانيد؟

حِنفی: واژه سكولار از واژه لاتين saeculum مشتق شده كه به معناي اشتغال به زمان است. در غرب، سكولاريزم به معناي جدايي كليسا از دولت است، در اسلام اما كليسايي وجود ندارد. گرچه علماي الازهر را داريم كه اقتدار مشخصي دارند اما مرجعيت مذهبي با اقتدار بر اجتماع نداريم. در اسلام، حكومت الهي به معناي مسيحي نداريم و تمايزي آشكار، چنان‌كه آگوستين در «شهر خدا» مي‌گويد، ميان كافر و مقدس نداريم. براي مثال يك طرح اسليمي زيبا به‌ظاهر مخالف مذهب است چون توجه ديندار را به خود جلب مي‌كند اما مسلمانان با بازسازي ديندارانه آن، مساجد را زيبا مي‌كنند. ما دستور‌هاي فراواني داريم، مثل «چراغي كه به خانه رواست به مسجد حرام است» كه نشان مي‌دهد به جامعه اهميت زيادي داده شده است. روح اسلام زندگي است، نه خشك‌انديشي. مذهب وسيله‌اي براي زندگي خوب است، براي خلق انسان كامل و جامعه كامل.

- بوزتی: مي‌فهمم، اما برخي تفاسير تندي از قرآن دارند، مثلا در الجزيره قانون با چنين تفسيري از قرآن همراه است. همچنين در باب مسائلي چون حقوق زنان چه مي‌كنيد؟

حِنفی: بله، اين مساله به قدرت سياسي و تاريخي مربوط است. در هر جامعه‌اي قدرتي محافظه‌كار هست كه مانع تغييرات اجتماعي مي‌شود. اين قدرت محافظه‌كار در برابر هرگونه تغييري در مورد قانون خانواده و يا حقوق زنان سد ايجاد مي‌كند. در نتيجه اين مساله ربطي به دين ندارد و اين نيروي محافظه‌كار است كه دين را به شكل ابزاري به‌كار مي‌گيرد. دين جايگاهي براي تغيير اجتماعي دارد و مي‌تواند با تغييرات اجتماعي سازگار شود. نيروهاي ليبرال، سكولار و ترقي‌خواه، قدرت زيادي براي شناكردن برخلاف جريان ندارند و به نظر مي‌رسد نيروي غالب محافظه‌كاري است، در دستگاه دولت در نهادها و رسانه‌هاي جمعي. همچنين رفتارهاي نادرست آمريكا و كشورهاي اروپايي سبب شد كه مردم به محافظه‌كاران به عنوان پناهگاهي در برابر تهديد خارجي پناه ببرند.

- بوزتی: شما گفتيد كه محافظه‌كاري از راه‌هاي مذهبي سود مي‌جويد، يعني ايشان از قرآن كريم سوء برداشت دارند؟

حنفی: بله، اين درست مثل نومحافظه‌كاري در آمريكاست كه با استفاده ابزاري از انجيل و تورات، براي كارهاي سياسي‌شان توجيه مي‌آورند. الهيات ليبرال نيز همين كار را با هدفي متفاوت انجام مي‌دهد. هميشه دين در اذهان و قلوب توده‌ها به‌صورت يك ايدئولوژي سياسي نقش بازي مي‌كرده است اما مردم بايد آموزش ببينند و به جاي ايدئولوژي به دين به عنوان رفاه نگاه كنند.

درست است. تفسيري خاص از قرآن و دين منجر به قرائت محافظه‌كارانه از دين شده است. گرچه مي‌توان تفاسيري از سنت داشت كه با دموكراسي سازگار است.دقيقا، دين چون شمشير دو لبه است. هر كتاب ديني مي‌تواند به همين شكل تفسير شود. مي‌تواند به‌گونه محافظه‌كارانه تفسير شود، همچنين مي‌تواند براي تحرك اجتماعي تفسير شود. تا زماني كه ما زندگي مي‌كنيم، اين تفسير محافظه‌كارانه همواره آشكار بوده است. در مسيحيت نيز اتفاق مشابهي افتاد. مردمي كه مسيحيت را به نفع مردم فقير و سركوب‌شده تفسير مي‌كردند، كم بودند. همچنين در مورد يهوديت: محافظه‌كاران از صهيونيسم دفاع مي‌كنند، گرايشي كه در تاريخ يهود و به‌خصوص قرن نوزدهم و رومانتيسيسم مشاهده مي‌شود اما همچنين مي‌توانيم كساني را نيز مثل فيلون اسكندراني و اسپينوزا در يهوديان مشاهده كنيم كه غير دگماتيك و جهان‌باورانه فكر مي‌كنند. در هر دين شما اين دو گرايش را مشاهده مي‌كنيد. يكي بر پايداري و ديگري بر پويايي تاكيد دارد.

- بوزتی: البته شما سكولاريزم، خصوصا جدايي ميان بعد ديني و سياسي را امري مثبت تلقي مي‌كنيد كه بايد دنبال شود.

حنفی: من ترجيح مي‌دهم كه از واژه سكولاريزم استفاده نكنم. ابهام موجود در مورد جدايي اقتدار مذهبي از اقتدار سياسي با جدايي دين از زندگي اجتماعي بسيار خطابرانگيز است. جدايي دين از زندگي اجتماعي بسيار دشوار است،زيرا زندگي خانوادگي ما بر مبناي دين استوار شده است و اين زندگي خانوادگي به شدت با زندگي اجتماعي همبسته است. بنابراين مي‌توانيم واژه‌اي مناسب‌تر از سكولاريزم و ليبراليزم در اسلام بيابيم. مثل پيشيني بودن واقعيت بر متن، پيشيني بودن رفاه جمعي بر قوانين خشك كه اساساً بر زندگي فرد، شرافت، كرامت و ارزش جمع مبتني نباشد. بنابراين سكولاريزم اسلام به معناي اخراج دين از حوزه جمعي نيست. به همين روش است كه من از اهداف بزرگ اسلام دفاع مي‌كنم.

- بوزتی: شما اين امر را چه تعريف مي‌كنيد؟ اصلا‌ح‌طلبي ليبرال؟

حنفی: متاسفانه واژه‌شناسي جديد سياسي ما از غرب آمده است. يافتن يك اصطلاح خوب و مناسب بسيار دشوار است. مثلاً رفاه جمعي (Public welfare) براي «مصلحت» مي‌تواند به معناي غيرديني هم به كار رود. همچنين در روز آخرت، خدا ما را تنها براساس عمل به قوانين نمي‌سنجد، بلكه بر مبناي ميزان فايده‌رساني‌مان به خود و جامعه و ميزان دفاعمان از عدالت اجتماعي، آزادي و پيشرفت داوري مي‌كند اما اين يك چالش در فلسفه سياسي اسلام است كه بايد مفاهيم نوين براي خود ابداع كند كه اولاً شبيه واژه‌هاي غربي باشد و ثانياً منظور خاص خودشان را برسانند. من از حقوق سكولار و ليبرال دفاع مي‌كنم اما با واژه‌شناسي مناسب خودم كه بار منفي غربي ندارد و محافظه‌كاران مرا غرب‌زده ننامند.

- بوزتی: امر ديگري كه به منظور فهم بهتر ميان متفكران جهان غرب و جهان عرب در علوم سياسي بسيار مهم است، آن است كه مساله هتك حرمت دو طرفه روشن شود. يكي از دلايل اين امر سنت شرق‌شناسي در يك طرف و غرب‌شناسي از سوي ديگر است. شما كاركرد غرب‌شناسي را به مثابه نگاهي انتقادي و آزاد به غرب توسط شرق / جنوب موجه دانسته‌ايد اما معتقديد كه بايد به فراسوي غرب‌شناسي و كينه‌توزي رفت. مي‌توانيد راهي را كه فرهنگ غرب مي‌تواند براي نجات از اين موقعيت كين‌توزانه بيابد شرح دهيد.

حنفی: ما بايد كوشش دو سويه انجام دهيم. مشكل اصلي يك‌سو نگري است كه به معناي اتخاذ يك پاراديم واحد است. تاكنون محققان غربي يك پارادايم به كار مي‌بردند. تنها يك مدل نوسازي و تجددخواهي است كه در غرب بر مبناي جدايي كليسا از دولت، عقلاني‌سازي، سكولاريزم و ليبراليسم رخ داده است و اين همه چيزي است كه از تجربه تجدد غربي مي‌آموزيم.

گرچه غرب در جريان‌هاي پساتجدد و شالوده‌شكن اين روايت يكسان را مورد نقد قرار داده است. ما قربانيان فراواني داشته‌ايم كه با تاكيد بر اين نگاه يكسان طلب يا با موضع‌گيري عليه آن، به افراط و تفريط دچار شده‌اند. بنابراين كمتر بر همكاري دو جانبه تاكيد شده است. عقلانيت يك روايت يك‌جانبه توسط كانت نيست. انسان‌محوري تنها براساس نوشته‌هاي اراسموس در تجربه غرب به دست نمي‌آيد.

دين كنفوسيوس گونه‌اي خاص از انسان‌محوري را در چين قديم بيان كرد. همچنين است دين بودا. در ميان مذاهب اسلامي نيز اينچنين است. اگر ما بتوانيم منابعمان را با هم جمع كنيم، مي‌توانيم به آرمان‌هاي جهانشمول براساس فرد، انسان‌گرايي، طبيعت‌، علم، عدالت اجتماعي و برابري دست بيابيم. اين امري است كه به خودي در مطالعات مقايسه‌اي و تطبيقي صورت مي‌گيرد. امروز غرب‌شناسي واكنشي به شرق‌شناسي سنتي است. در شرق‌شناسي، غرب بود كه نقش فاعل شناسا را بازي مي‌كرد و با شرقيان به مثابه ابژه شناسايي برخورد مي‌كرد.

در فرآيند استعمارزدايي در سطح روشنفكري و سطح دانشگاهي، شرق توانست نقش‌ها را تغيير دهد و غرب را چون موضوع پژوهش مورد بررسي قرار دهد. اين امر موجب گونه‌اي شراكت برابر شد، گونه‌اي برابري و احترام متقابل ميان دو طرف غرب و شرق. ما بايد به مرحله‌اي برسيم كه گونه‌اي اجتماع جهاني بسازيم تا در آن مطالعات بي‌طرف و دقيق و علمي در مورد غرب و شرق صورت بگيرد و به عقيده من منطقه مديترانه مي‌تواند نقش مهمي در رفتن به فراسوي شرق‌شناسي و غرب‌شناسي بازي كند. ما در حوزه مشتركي زندگي مي‌كنيم و همواره نقش ارباب و بنده عوض شده است. ابتدا يونانيان و رومي‌ها، سپس مسلمانان و اينك جهان مدرن حكمران اين منطقه شده‌اند. ما به آينده‌اي مي‌انديشيم كه اسلام به اروپا سفر كند و به عنوان دين دوم آن منطقه تلقي شد.

''The problem is not Islam, It's politics''

Prof. Dr. Hassan Hanafi  - professor of philosophy and a leading authority on modern Islam

Interview by : Giancarlo Bosetti

برگرفته از سايت «لِبرال دموکرات»

 

 

 

گفت ‌و گو با

حسن حنفی

 

گفتگوگر:

جيآنكارلو بوزتی

 


برگردان:

مجيد بیگلر