سکولاريسم مردم سالاری را
از انحرافات مذهبی و مسلکی باز خواهد داشت
مارتين ديبا
masror49@hotmail.com
سرنوشت شوم هيچستان نا جمهوری اسلامی هم اکنون در دست اراده مردم ايران است. اين قلعه ی ضحاکان و ديوان در حصار سپاهيان کاوه ها بر خود می لرزد و در ترس خود در حال فروريزی است.
اين نبرد نهايي عليه استبداد مذهبی اگر با همبستگی و آزاد منشی هر چه بيشتر و اصولی تر به ناورد آيد نتايج سياسی و اجتماعی آن در چشم انداز آينده ايران سازنده تر و پايدارتر خواهد بود، همچنانکه راه توسعه فرهنگی و اقتصادی را نيز هرچه بازتر برای نسل های آينده خواهد گشود. امروز اين چشم انداز روح ايرانی نه تنها فقط يک آرمان وتصور نيست بلکه واقعيتی است نيرومند که در اراده ی مصمم ايرانيان برای ريشه کن کردن استبداد سياسی و تاسيس يک نظام دمکراتيک و سکولار به جای آن، در تمام ابعادش در نبرد تاريخ با ناتاريخ ظهور کرده است و ساربانی کاروان تحول و تجدد را بدست گرفته است.
بيست و چهار سال پس از انقلاب پنجاه و هفت، تجربه ی دردناک آميزش مذهب با حکومت، گرانبها ترين فضيلت سياسی _ اجتماعی را در روحيه مردم ايران همچون ريشه های يک فرهنگ پايدار اجتماعی را پديد آورد . هرچند شکست بخشی از آرمانهای نسل گذشتگان ما که با روش های انقلابی به صحنه پيکار آمدند، انکار ناپذير است، ليک همت جوانمردانه، نيت آزاديخواهانه، همانطور شکست سياسی آنها، برای نسل جديد و حتی نسل آنان مملو از پند، آموزش و اندرزهای گرانبهای تاريخی است. با اين وجود کوشش های ناموفق ليک آزادی منش آنها را مي توان به عنوان مايه افتخار خود و کشور بررسي نمود .
هم اکنون به موازات مبارزات دليرانه مردم کشور ما به همت نيرو هاي پر شور جوانان افتخارآفرين ميهنمان، اقدامات مثبتی چه از سوی جمهوريخواهان يا مشروطه خواهان در جهت اتحاد و همبستگی بر پايه اصول مشترک سكولاريزم و دمکراتيک صورت گرفته است که از جمله می توان به منشور 81 ، ميثاق با مردم و بيانيه جمهوريخواهان اشاره کرد. با وجود اينکه تمامی تلاشها به جای خود مثبت و شايسته توجه بوده اند، کماکان رهبران سياسی اين دو گروه کلی در خارج کشور، يعنی مشروطه خواهان و جمهوری خواهان، هنوز نتوانسته اند در عمل به سکوی سياسی اتحاد و آشتی ملی دست يابند. بدين جهت در اين لحظات خطير، من به عنوان يك جمهوريخواه وظيفه تمام نيروهای آزاديخواه و آزادمنش، در درون و برون مرز را در منسجم تر، متعهد تر و متحدتر کردن شاخه های متفاوت اين نبرد بر پايه های اصول مشترک ، هرچه بيشتر ضروری و حياتی می دانيم. وبدين سان، فراهم کردن شرايط برای بوجود آوردن اين سکوی اتحاد ملی را رسالت اساسی خود می دانم.
اين وظيفه ورا حزبی و مسلکی، اين رسالت ملی و انسانی، تعهد تک تک ايرانيان به خصوص فعالان سياسی از تمام افق های فکری می باشد. دمکراسی از تفاوتها به وجود می آيد. تفاوت هايي که شايد هيچ پايه ايدئولوژيک و مکتبی مشترک نداشته باشند که نبايد هم داشته باشند. چنانکه سپهر دمکراسی از افق های متفاوت پديد می آيد و به همين دليل آسمانش زيباست، بايد پذيرفت که مشترکات در دمکراسی ميان اجزاء، عقيدتی نيست بلکه اصولی است، آن هم اصول ملی. اصول ملی هم کليتی است به مساوات و بدون هيچ داوری يا پيش داوری قومی، دينی، فرهنگی، جنسی يا طبقاتی و متعلق است به تمام اقشار جامعه و نه يک قشر يا گروه خاص.
اينچنين ، بی آنکه خود را کاشف مطلق حقيقت يا مالک مطلق دانش سياسی دانسته باشم، اعتقاد دارم جمهوری و پادشاهی مشروطه که اشکال و برداشت هايي از مديريت سياسی و رابطه ی قدرت هستند بدون روحيه دمکراتيک از فضيلت بی بهره خواهند بود. به بيان ديگر دمکراسی و حاکميت ملی ماورای هر روش و برداشت سياسی و مکتبی قرار دارد. همچنين بر اين باورم به موازات اصل مردم سالاری، اصل جدايي دين از حکومت منشی است که پاسدار روحيه دمکراتيک خواهد بود. به معنای ديگر اين سکولاريسم است که مردم سالاری را از انحرافات مذهبی و مسلکی باز خواهد داشت. به همين دليل معتقدم که اصل پوسيده و نابهنگام مذهب رسمی بايد از قانون اساسی ايران برچيده و حذف شود. زيرا که مدنيت الهی ايرانيان برپايه اديان، مذاهب و باورهای گوناگون در طول تاريخ شکل گرفته است. و مهم تر از آن ، اينكه مذهب يا هر باور الهی يا غير الهی امری شخصي است. و هيچ کس يا گروهی حق بهره برداری در جهت دسترسی، تقويت يا حفظ مقام يا منصب حکومتی – سياسی را از مذهب ندارد. و اين امر در قانون اساسی ايران بايد به عنوان جرم تعريف شود. و مورد تنبيهات قضايي لازم قرار بگيرد.
شكي نيست که روحيه دمکراتيک و سکولار بايد منش هر شهروند و گروه اجتماعی باشد تا اتحاد، انسجام و صلح اجتماعی در کشور برقرار گردد. و اين روحيه ماورای هر ايدئولوژی و مکتب سياسی يا ديدگاه مکتبی عمل بکند. زيرا آزادی را گوهری ورای مکتب و ايدئولوژی ميدانم ، همچنانکه حق فردی شهروند را معيار دادگری و عدالت . بدين سان هرگونه برداشت غير آزادمنشانه (يعنی ضد گوهر فرد و شهروند) از دمکراسی و مردم سالاری از اين ديدگاه به اتحاد، انسجام و توسعه ملی ضربه و ضرر می رساند.
مردم ايران پس از صد سال مبارزه و تلاشهای جانگداز و ارزشمند، بر پايه اين فضيلت و آگاهی که ساختار و محتوای نظام سياسی ايران بايد قبل از هر چيز بر دو اصل سكولار يسم و دمكراتيك (حاکميت دمکراتيک ملی و سکولاريسم) نهادينه شود، تنها معيار تشخيص و تصميم در تعيين شکل نظام آينده ايران هستند.
هم اکنون که تحولات منطقه ای و جهانی در مسير يک نظم جهانی دمکراتيک پيش می رود،
با وقوع 11 سپتامبر ،مناسبات امريكا با جهان وارد فاز جديدي شده است . امريكا به عنوان تنها ابر قدرت ، دشمن اصلي خودرا بينادگرايي اسلامي ناميد و با تغيير رژيم هاي طالبان و صدام قصد تغيير جغرافياي سياسي خاورميانه را بسود جريانات سكولار ـ دمكرات را دارد.
هم اکنون که فاجعه يازدهم سپتامبر، درون مايه تروريست، ضد انسانی و تجدد ستيز حکومتهايي از نوع جمهوری اسلامی را برای جهان آزاد و در راس آن، ايالات متحده امريکا آشکار کرده است، ما به نگاه عقل شاهد هستيم که برای اولين بار در تاريخ معاصر، منافع اقتصادی بخش مهمی از دنيای آزاد به خصوص ايالات متحده امريکا نه تنها با خواسته های سياسی، که با منافع اقتصادی مردم ايران در چهارچوپ يک نظام دمکراتيک و سکولاربه جای نانظام کنونی هم در تضاد نيست و به موازات با منافع ملت آزاديخواه و آزاديمنش ايران حرکت می کند. چنين موقعيت طلايي در تاريخ دائما تکرار نخواهد شد. اين با خرد يک ملت است که با استفاده از موقعيتها، به کاروان توسعه و تمدن بپيوندد نقش و سهم سازنده خود را در تمدن بشری ايفا بکند. مردم ايران به شهادت تاريخ از ايالات متحده امريکا کمتر زيان ديده اند تا از ديگر قدرت های صنعتی غرب و شرق اروپا. روابط بين دو ملت آنقدر سازنده بوده ، که امروز ميراث اين روابط ، بتواند با بهره گيری از موقعيت تاريخی و اراده دو سويه خويش، در سطح نسل جوان دانشگاهی و محقق در حال نوزايشی فرهنگی باشد تا به حدی که مراکز تحقيقی و فرهنگی در ايالات متحده مملو از مغزهای جوان ايرانی هستند. به ارج همين ميراث سازنده در روابط ميان دو ملت، رئيس جمهور آمريکا ماورای خاطرات تلخ کودتا و گروگانگيری، سرنوشت مردم مبارز و آزاديخواه ايران را نه تنها درخور دخالت خارجی، از نوعی که ما در عراق شاهدش هستيم، نمی شمرد که شايسته حمايت معنوی و سياسی جهان آزاد می داند. اين مناسبات نمي تواند با شوروي سابق كه اكنون به چندين جمهوري گرسنه تقسيم شده اند ،برقرا ر شود . فراموش نشود كه ما رغيب اين كشور ها در رابطه با فروش نفت و گاز هستيم . آنچه بايد در تنظيم استرتژي سياست خارجي آينده ايران در نظر گرفته شود ، همين رغابت و زير پا گذاشتن حقوق ما از سوي همين كشور ها در درياي مازندران است .
در اين لحظه خطير و حساس تاريخ کشورمان و منطقه خاورميانه هرگونه برخورد بيگانه ( امريكا ) ستيز را نه تنها مفيد نمی دانم که حتی برای منافع ملت ايران، برای صلح و ثبات در منطقه و برای امنيت تمدن بشری زيانبار و مخرب دانسته ، قرار دادن هر عامل ديگري غير از حكومت نا جمهوري اسلامي را به عنوان مانع اصلي پيشرفت ، صلح و دمكراسي را اشتباه جبران ناپذير مي دانم .
امروز که بانگ نبرد مردم ايران عليه استبداد مذهبی به گوش جهانيان و دنيای آزاد و مدرن رسيده است، امروز که واقعيت دمکراسی خواهی در مسير براندازی رژيم استبدادی ورای آرمان، همچون پديده فعال اجتماعی و تمدنی در ايران، برای نمايندگان رسمی و قانونی دنيای آزاد به خصوص ايالات متحده ، از قدرت اجرائی تا بخش مقننه و حتی امنيتی – نظامی، مشخص و ثابت شده است، ديگر رسالت زنان و مردان در درون و برون مرز به تشويق جهان آزاد و صنعتی، به حمايت های معنوی، اخلاقی و سياسی از مبارزات مردم ايران، امری حياتی می نمايد، همانطور که تشويق جامعه جهانی به قطع هر گونه حمايت اقتصادی، نظامی و سياسی از کليت يا بخشهای معروف به اصلاح طلب از همين رسالت بر می آيد.
ائتلاف و همبستگی وسيع در راستای يک اتحاد ملی، برای براندازی استبداد مذهبی در ايران به عنوان اولين گام با هدف استراتژيک نيروهای دمکراسی خواه برای تاسيس يک نظام دمکراتيک و سکولار در ايران ضرورت فعلي اين مرحله از مبارزات مردم ما است . اين همبستگی و ائتلاف برای يک اتحاد ، بر پايه اصول حاکميت دمکراتيک ملی و سکولار، ميان تمامی نيروهای مستقل سياسی ، از شاخه های متعدد جمهوريخواه تا شاخه های متعدد مشروطه خواه پادشاهی را شرط اساسی گذر تاريخی از استبداد به دمکراسی و سکولاريسم می دانم.
زنده باد آزادی
پيروز باد مبارزات آزادمنشانه ی مردم دلير ايران
برگرفته از سايت «منشور 81»:
http://www.manshoor81.org/farsi/files/didgaha/articles/martinDiba.htm